تاریخچه ی:
پیامبر اکرم و معرفی حضرت علی علیه السلام به عنوان جانشین
تفاوت با نگارش: 4
| |
| | | |
| | | | | |
- | {picture file=img/daneshnameh_up//GHADIR1.JPG} |
+ | {picture=GHADIR1.JPG} |
| | | |
| | | |
| | | | |
|
| پس از پایان مراسم حج در سال دهم ((هجرت))، ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله)) از ((مکه|مکه)) به سوی ((مدینه، مدینة النبی، یثرب|مدینه)) حرکت کرد. هنگامی که کاروان به منطقهای به نام ((رابغ)) ( در نزدیکی ((جحفه)) ) رسید، ((جبرئیل|جبرئیل)) از سوی خداوند، به پیامبر ((وحی|وحی)) فرستاد که:« __یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته__ »؛ _سوره مائده، آیه 67_ (ای فرستاده ما؛ تمام آنچه را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، به مردم ابلاغ کن؛ و اگر این کار را نکنی رسالت خود را انجام ندادهای.) | | پس از پایان مراسم حج در سال دهم ((هجرت))، ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله)) از ((مکه|مکه)) به سوی ((مدینه، مدینة النبی، یثرب|مدینه)) حرکت کرد. هنگامی که کاروان به منطقهای به نام ((رابغ)) ( در نزدیکی ((جحفه)) ) رسید، ((جبرئیل|جبرئیل)) از سوی خداوند، به پیامبر ((وحی|وحی)) فرستاد که:« __یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته__ »؛ _سوره مائده، آیه 67_ (ای فرستاده ما؛ تمام آنچه را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، به مردم ابلاغ کن؛ و اگر این کار را نکنی رسالت خود را انجام ندادهای.) |
| پیامبر که از لحن آیه، متوجه اهمیت این مأموریت شده بود، دستور داد کاروان متوقف شود. آنان که جلوتر بودند برگشتند و آنان که عقب تر بودند، به کاروان رسیدند. | | پیامبر که از لحن آیه، متوجه اهمیت این مأموریت شده بود، دستور داد کاروان متوقف شود. آنان که جلوتر بودند برگشتند و آنان که عقب تر بودند، به کاروان رسیدند. |
| هوا به شدت گرم بود و مردم قسمتی از عبای خود را روی سر انداخته بودند. برای پیامبر در زیر یکی از درختان سایبان زدند. پیامبر نماز ظهر را به جماعت خواند و آنگاه بالای یک بلندی که از جهاز شتران درست شده بود رفت و در برابر دیدگان دهها هزار نفر از کاروانیان ((گزارشی از حادثه غدیر و خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم|خطبهای)) را با صدای رسا ایراد فرمود. | | هوا به شدت گرم بود و مردم قسمتی از عبای خود را روی سر انداخته بودند. برای پیامبر در زیر یکی از درختان سایبان زدند. پیامبر نماز ظهر را به جماعت خواند و آنگاه بالای یک بلندی که از جهاز شتران درست شده بود رفت و در برابر دیدگان دهها هزار نفر از کاروانیان ((گزارشی از حادثه غدیر و خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم|خطبهای)) را با صدای رسا ایراد فرمود. |
| او در این خطبه به مردم یادآور شد که به زودی دعوت حق را لبیک میگوید و از میان آنها میرود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در ضمن سخنانش چندین بار از مردم اعتراف گرفت که او در راه رسالت الهیاش کوشیده است. | | او در این خطبه به مردم یادآور شد که به زودی دعوت حق را لبیک میگوید و از میان آنها میرود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در ضمن سخنانش چندین بار از مردم اعتراف گرفت که او در راه رسالت الهیاش کوشیده است. |
| آن گاه فرمود:« من در میان شما دو چیز نفیس و گرانبها میگذارم: یکی کتاب خدا که یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگر آن در دست شما؛ و دیگری ((عترت پیامبر|عترت)) و ((اهل بیت، عترت، آل رسول، قربی|اهل بیت)) من. خداوند به من خبر داد که این دو یادگار هرگز از هم جدا نخواهند شد. هان ای مردم! از قرآن و عترت من تخطی نکنید و در عمل به دستوراتشان کوتاهی نکنید که هلاک میشوید.» | | آن گاه فرمود:« من در میان شما دو چیز نفیس و گرانبها میگذارم: یکی کتاب خدا که یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگر آن در دست شما؛ و دیگری ((عترت پیامبر|عترت)) و ((اهل بیت، عترت، آل رسول، قربی|اهل بیت)) من. خداوند به من خبر داد که این دو یادگار هرگز از هم جدا نخواهند شد. هان ای مردم! از قرآن و عترت من تخطی نکنید و در عمل به دستوراتشان کوتاهی نکنید که هلاک میشوید.» |
| آن گاه دست ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی علیه السلام)) را گرفت و آن قدر بلند کرد که سفیدی زیر بغل هر دو برای مردم نمایان شد. او را به مردم معرفی کرد و از مردم پرسید:« بر مومنان چه کسی از خود آنها سزاوارتر است؟» | | آن گاه دست ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی علیه السلام)) را گرفت و آن قدر بلند کرد که سفیدی زیر بغل هر دو برای مردم نمایان شد. او را به مردم معرفی کرد و از مردم پرسید:« بر مومنان چه کسی از خود آنها سزاوارتر است؟» |
| همگی پاسخ دادند:« خدا و پیامبر او بهتر میدانند.» | | همگی پاسخ دادند:« خدا و پیامبر او بهتر میدانند.» |
| پیامبر فرمود:« خداوند مولای من است و من مولای مومنان؛ و من بر آنها از خودشان سزاوارترم.» آنگاه فرمود:« __من کنت مولاه فهذا علی مولاه__ »؛ (هرکس من مولای او هستم، این علی مولای اوست.) و این جمله را سه بار تکرار کرد و چنین ادامه داد:« __اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار__ » (بار خدایا! کسانی را که علی را دوست دارند دوست بدار و کسانی را که با او دشمنند دشمن بدار. خدایا یاران علی را یاری کن، دشمنانش را خوار و ذلیل کن و او را محور حق قرار بده. ) | | پیامبر فرمود:« خداوند مولای من است و من مولای مومنان؛ و من بر آنها از خودشان سزاوارترم.» آنگاه فرمود:« __من کنت مولاه فهذا علی مولاه__ »؛ (هرکس من مولای او هستم، این علی مولای اوست.) و این جمله را سه بار تکرار کرد و چنین ادامه داد:« __اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار__ » (بار خدایا! کسانی را که علی را دوست دارند دوست بدار و کسانی را که با او دشمنند دشمن بدار. خدایا یاران علی را یاری کن، دشمنانش را خوار و ذلیل کن و او را محور حق قرار بده. ) |
| آن گاه فرمود:« ای مردم! اکنون جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: __الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا__؛ سوره مائده، آیه 3، (امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و ((اسلام)) را به عنوان آیین جاودان شما پذیرفتم.) | | آن گاه فرمود:« ای مردم! اکنون جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: __الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا__؛ سوره مائده، آیه 3، (امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و ((اسلام)) را به عنوان آیین جاودان شما پذیرفتم.) |
| پیامبر صدای خود را به تکبیر بلند کرد و فرمود:« خدا را سپاسگزارم که آیین خود را کامل کرد و نعمتش را به پایان رساند و از وصایت و ولایت و جانشینی علی پس از من خشنود گشت.» | | پیامبر صدای خود را به تکبیر بلند کرد و فرمود:« خدا را سپاسگزارم که آیین خود را کامل کرد و نعمتش را به پایان رساند و از وصایت و ولایت و جانشینی علی پس از من خشنود گشت.» |
- | پس از این سخنان، از بالای جهاز شتر فرود آمد و به علی دستور داد در خیمه بنشیند تا مردم با او بیعت کنند. پیش از همهی افراد، ((ابوبکر|ابوبکر))و ((عمر بن خطاب|عمر)) به حضرت علی علیه السلام تبریک گفتند و او را مولای خود خواندند. |
+ | پس از این سخنان، از بالای جهاز شتر فرود آمد و به علی دستور داد در خیمه بنشیند تا مردم با او بیعت کنند. پیش از همهی افراد، ((ابوبکر|ابوبکر)) و ((عمر بن خطاب|عمر)) به حضرت علی علیه السلام تبریک گفتند و او را مولای خود خواندند. |
| پس از آنها نیز تمام مسلمانان به دستور پیامبر خدا با عنوان ((امیرالمؤمنین|عنوان امیرالمؤمنین)) به حضرت علی علیه السلام سلام و با او بیعت کردند. | | پس از آنها نیز تمام مسلمانان به دستور پیامبر خدا با عنوان ((امیرالمؤمنین|عنوان امیرالمؤمنین)) به حضرت علی علیه السلام سلام و با او بیعت کردند. |
| !مراجعه شود به: | | !مراجعه شود به: |
| *((گزارشی از حجه الوداع آخرین حج پیامبر - ص)) | | *((گزارشی از حجه الوداع آخرین حج پیامبر - ص)) |