تاریخچه ی:
ویرایش
تفاوت با نگارش: 5
- | اگرواستید مال ارای دیگران را ویرایش کنی />وی گینه ی ویرایش لیک کنی ول ود را ارد نمیید بدیهی است در وتی که گروه علمی مالب شما را تایید نماید ل واه . |
+ | __آینه ی تنهایی__ از روزی که تو مرا ترک گفتی و با دیگرنی، شبانه روز کارم این شده است، جلوی ینه می نشینم، ریه می کنم برای سلمتی تو دعا می کنم و می کوشم تو ر در خود بیاب، چون در این مدّت سعی ره بودم، هر چه بیشتر، شبیه تو شوم و تلاش می کنم خود را آماده نگاه دارم و از عیب هایم بکاهم، تا هر لحظه تو بازگشتی، مهیّا باشم. البته من متوجّه نمی شوم که تو تنهایی ی با کی جز من هستی، چون وقتی به تو می نگم، مانند خورشیدی می درخشی، به همین جهت دیگر کسی جز تو را نمی بینم. ولی باید به من حق بدهی که در هر صورت چون با من نیستی ناراحت باشم. امّا تو ه بس عاقلی که اقیانوس وجودت را یک دفعه بر من عرضه نکردی چو ه سیلی می مند که وودم را تلاشی می کرد؛ امّا با این همه چه یرین است، حل شدن ر تو. چند وقت یک بار این فکر به سراغم می آید که تو بازنخواهی گشت، امّا هیچ گاه این فکر در قلبم ننشسته است، نوری در لم می گوی که تو همیشه با من هستی و به موقع بازخواهی گشت، امّا بدان عزرائیل بالای سرم پر می کشد، دیر باز نگردی. از طرفی هم فر می کنم همین انتظار هاست که عشق را افزون می کند. ر یکی از این شبها، جلوی آینه خوابم برده بود که با صدای زنگ ساعت نُه از خواب پریدم. بلند شدم تا به اتاق خواب بروم که ناگهان آینه نظرم ا جلب کرد. وای خدای من، چشم هایم را مالیدم. باورم نمی شد، این آینه که اصلاً تخت نیست! کجایی که ببینی، در غیبت تو، آینه، مظهر صداقت نیز به من دروغ ی گوی. ل رد مند ما را که اسیر توست، یارا ! به وال، مهمی نه چو ه انتظارخستی.
|