تاریخچه ی:
نهیب حضرت زینب بر حامل سر امام حسین علیه السلام
تفاوت با نگارش: 2
- | مردی می گوید: در بازار کوفه نشسته بودم ا شهدت ی (لی اسام) آگا بودم، لی مردم ا در یر شدید و وشتی بزرگ ی دی و ا ن را ی دانس. . |
+ | مردی می گوید: بیخبر از شهادت ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین علیه السلام)) در بازار ((کوفه)) نشسته بودم. ردم را ر حیرت شید و وحشتی رگ می دید و لیش را ی دانستم. در آن هنگا صدای تکبیر تهلیل به گوشم رسید. برخاستم بنم چ شده است. ناگهان سرهایی را بر بالای نیزه مشاهده کردم، نان و دخترن کوچکی ر که بر شتران عریان و بی جهاز سوار بودند و سر آنها از شرم به پایین افتاده بود. جونی را سوار بر شتر دیدم که به زنجیر شیه شد بود و سرش برهنه و از پاهای خون اری ب، و ر میان سرهایی ک بر یزه بود، سری نورانی تر از سای دیگر بود. |
- | در آن هم صدای تکبی تلی ه گم سی، راستم ین ه ده ا ! نگان سهیی را بر الای ی مشاه کر زنا و ختران کوکی ا ک ان ی و ی ه وا دن سر آها ا رم ب ایین افته د اه کدم و انی سا بر ر یم که ه جی کی ه و ر نه پای ا ن جای بد و در میان کسانی ک ن ای قدس ا حرکت می دان ی را یدم ک نیه او سی نون تر ز رای یگر ار کت دن ر ن ر م ی خد. |
+ | مردی که آن نیزه را با خ مل میکرد، با صدای بلن گت:« ن صاحب بلندتری نیه تم و کندهی کسی که قیق دن ا درنیته است.» بانویی از میان یران بر ا هیب د که:« وای و! گ این کسی ست که ((برئیل)) در گهواره برای و لالایی ی گف میکای* و ((اسرل)) و ((عزرائی)) ز خدمتگزارانش بودد و ((لصائی)) دشدگان و. بگ او کی ست که ش دا ز کت شدن ب لرزه درآده ات.» />ه مردم بگ:« ن قاتل ((رت مد طفی صلی الله لیه و له|محمد مصطفی)) و ((ضرت ایرالمؤمنین علی علیه السام|لی مرتضی)) و ((رت فمه هرا یهل|فمه ا)) و ((ضر م حسن بی یه اام|حسن)) و امه دی و ملائک آسمان نی اوصیا ستم!» />لو رفتم و ا آن ن م را پسیدم. اسخ د:« من ((حضرت زین علیهاسلم|زین))، دختر لی ای ا عیه للام هت، و ین سیرن خترن پیمبر عی تند.» |
- | آن مرد با دای بلند فت: « من صاب یزه لن ب شمشیر یقل داد د و کند کی که یقت دین را دارد هستم » |
+ | *میکایل یی ا ه ه مقر خدا مور روزی ساند ه موقات است . |
- | بانویی بزرگوار از میان اسیران ب او هی زد که وای بر تو! بگو: « این کسی است که جبرئیل در گهواره برای او لالی می گف و میکائیل* و ((اسرافیل)) و ((عزرائیل)) از خدم گارانش بودند و صلصائیل از آزاد شدگان اوست و او کسی است که عرش خدا از کشته شدن او به لزه رآمده ست وا ر تو!» |
+ | !مناب: />*ه کربلا، 423. />*الدم الساکبه 5، 46. |
- | به مردم بگو: من قال محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه هرا و حسن مزکی و ائمه هدی و ملائک آسمان و انبیا و اوصیا هستم !
راوی می گوید ا آن زن نامش را پرسیدم. پاسخ داد: من زینب دختر علی بن ابی طالب (علیه السلام) هستم و این اسیران دختران پیامبر و علی هستند.
(1) 1ـ الدمعة الساکبه، ج 5، ص 46.
*میکائیل یکی از چهار فرشته مقرب خداست که مأمور روزی رساندن به مخلوقات اس .
منابع: قصه کربا، ص 423.
راجعه و ه:
((با راویان کاروان اسرا ـ مسلم گچکار)) |
+ | !مراعه ود به: *((مارای ورود کاروان اسا به که بان مسلم گچکار)) |