معاویه در دوران حکومتش، میراث نبوت
رسول الله را به حکومت و خلافت تبدیل کرد و تمام مقدسات را به دیده تمسخر نگریست. او بر طبق رویه پادشاهان، پسرش
یزید را به خلافت نشاند و برای او از مردم بیعت گرفت و اسلامی را که با جهاد رسول الله و افرادی همانند
حمزه و
جعفر بن ابیطالب و
علی بن ابیطالب پا گرفته بود، رو به نابودی کشاند. آیین و سنت احمدی را برانداخت و طبق گفتار خودش، روزه و نماز و حج و زکات را برای مردم دانست و سیاست امپراطوری و کسراگونه را بر عرب و عموم مسلمین جاری ساخت؛ حتی کار را به جایی رساند که مردم نه تنها شرف و فضل حضرت علی علیه السلام را نمیشناختند و سوابق او را در اسلام نمیدانستند، بلکه او را مردی متجاوز و متعدی تلقی میکردند.
به این ترتیب، حقیقت نبوت که در ولایت و امامت متجلی بود، دستخوش فراموشی شد و از اسلام و قرآن جز اسمی باقی نماند. دراین مقطع، اسلام و آیین محمدی نیاز مبرم به دو جنبش داشت:
1- جنبش عملی: که توسط
امام حسین علیه السلام صورت گرفت و دستگاه سلطنت را مثل صاعقه تکان داد و همچون کوه آتشفشان جوشید. فریاد امام حسین به گونهای بود که هر مردهای را زنده و هر خوابی را بیدار کرد و عملا" نشان داد که آیین محمدی تبدیل به حکومت طاغوتی شده و دنیای اسلام به نام اسلام در آتش بیداد ستمگران ضد اسلام که سنتهای جاهلی را به جای سنتهای محمدی نشاندهاند میسوزد و پرندهی بلندپرواز صدق و امانت و ایثار و ولایت و محبت در دست صیاد خون آشام گرفتار است.
2- جنبش علمی: این جنبش توسط
حضرت صادق علیه السلام صورت گرفت. پس از قیام مسلمین علیه حکومت بنیامیه و قیام
ابومسلم خراسانی، فرصت خلافت و ریاست برای حضرت صادق علیه السلام از همه فراهمتر بود؛ ولی امام به این موقعیت اعتنایی نکرد، زیرا به خوبی میدانست که اگر حکومت را در دست گیرد، باید تمام وقتش را صرف اصلاحات و عزل والیان ستمکار و نصب والیان عادل و تنظیم دیوان قضایی و سرکوبی مخالفان کند و دیگر مجال پرداختن به بیان آیین رسول خدا و فقه و تفسیر حدیث و تبدیل سنتهای جاهلی به سنتهای محمدی و ارائه ولایت و اظهار اسلام راستین را ندارد.
به همین دلیل با کوششی خستگیناپذیر و شبانهروزی در مدت سی سال آیین اسلام و روح پیامبر و ولایت علی را زنده کرد و مکتب جعفری را پایه نهاد. اگر چه تمام امامان علیهمالسلام پاسدار همین مکتب و آیین بودند، ولی موقعیت علمی او، بهخصوص در آن موقعی که علما و حکما و فیلسوفان همهی مذاهب و ادیان آزادانه به نشر آثار خود میپرداختند، این قرعه به نام امام صادق علیه السلام افتاد. امام با تشکیل مدرس علمی در مدینه و عراق و تربیت چندین هزار شاگرد و محدّث و مفسّر و خطیب و حکیم، آنچه را که باید میآموخت، آموخت و از آنچه باید پرده برمیداشت، پرده برداشت؛ به طوری که دشمن و دوست و مخالف و موافق به سرشار بودن علم و کمال، تقوی، تعالی فکر، قدرت نظر، همّت عالی و مکتب والای او اقرار میکردند.