به نص قرآن مجید پیغمبران خدا دو دسته اند:
پیغمبرانی که صاحب شریعت و قانون و کتاب هستند و از طرف خدا برای آنها شریعت و کتابی نازل شده است و آنها پنج نفر بیشتر نیستند:
نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله، و همین ها هستند که قرآن مجید اینها را اولی العزم من الرسل می خواند، و پیغمبرانی که یا مردم را دعوت می کرده اند به این شرایع و قوانین و یا کسانی بوده اند که قبل از نوح بوده اند، قبل از اینکه برای بشر شریعت و کتابی آمده باشد.
به هر حال پس چون پیغمبران بعضی صاحب شریعت هستند و بعضی نیستند، این بحث در دو قسمت قرار می گیرد، یکی اینکه درست است که پیغمبر ما صاحب شریعت است، ولی چرا همانطور که هزارها پیغمبر بعد از نوح . هزاران بعد از ابراهیم و هزاران پس از موسی و صدها پس از عیسی آمدند و همه، مردم را به این شرایع دعوت می کردند، پس از خاتم الانبیاء پیغمبرانی که وظیفه آنها دعوت به این شریعت باشد و در واقع مروج این شریعت باشند، آمر به معروف و ناهی از منکر این شریعت باشند، نیامدند؟
آن پیغمبرانی که می آمدند کارشان دعوت و تبلیغ به این شرایع بود و در آن اعصار وسیله ای برای تبلیغ و ترویج شرایع جز اینکه پیغمبرانی از طریق وحی ملهم بشووند نبوده است.
که این شک نیست که پیامبران برای هدایت مردم به راه راست و برای سعادت و نجات مردم و خیر و صلاح و فلاح مردم مبعوث شده اند .
در قرآن کریم ضمن اینکه به همه این معانی اشاره یا تصریح شده ، در معنی و در مفهوم مشخص ذکر شده که می رساند هدف اصلی ، این دو امر است : یعنی همه تعلیمات پیامبران مقدمه است برای این امر دو امر .
آن دو امر عبارتست از :
- شناختن خدا و نزدیک شدن به او
- و دیگر برقراری عدل و قسط در جامعه بشری .
دعوت به سوی خدا تنها چیزی است که می تواند هدف اصلی به شمار آید . دعوت به خدا و شناختن او و نزدیک شدن به او یعنی دعوت به توحید نظری و توحید عملی فرد و اقامه عدل و قسط در جامعه یعنی برقرار ساختن توحید عملی اجتماعی.
در این جا چند گونه می توان نظر داد:
1-پیامبران از نظر هدف دوگانه(ثنوی) بوده اند، یعنی دو مقدمه مستقل داشته اند، یکی از این دو مقصد به زندگی اخروی و سعادت اخروی بشر مربوط است (توحید نظری و توحید عملی فردی ) و دیگری به سعادت دنیوی او (توحید اجتماعی ) . پیامبران از آن نظر که در اندیشه سعادت دنیوی بشر بوده اند به توحید اجتماعی پرداخته اند و از آن جهت که می خواستند سعادت اخروی بشر را تامین کنند به توحید نظری و توحید عملی فردی که صرفاً روحی و ذهنی است پرداخته اند.
2-هدف اصلی، توحید اجتماعی است. توحید نظری و توحید عملی فردی مقدمه لازم توحید اجتماعی است. توحید نظری مربوط به شناخت خداوند است.
3-هدف اصلی، شناختن خدا و نزدیک شدن و رسیدن به اوست. توحید اجتماعی مقدمه و وسیله وصول به این هدف عالی است زیرا در جهان بینی توحیدی، جهان ماهیت «از اویی» و «به سوی اویی» دارد از این رو کمال انسان در رفتن به سوی او و نزدیک شدن به اوست.
4-نظریه چهارم این است که همچنان که در نظریه سوم آمده است غایت انسان و کمال انسان، بلکه غایت و کمال واقعی هر موجودی، در حرکت به سوی خدا خلاصه می شود و بس.
ادعای اینکه پیامبران از نظر هدف ثنوی بوده اند شرک لا یغفر است همچنان که ادعای اینکه هدف نهایی پیامبران فلاح دنیوی است و فلاح دنیوی جز برخورداری از مواهب طبیعت و زندگی در سایه عدل و آزادی و برابری و برادری نیست، ماده پرستی است ولی برخلاف نظریه سوم ارزشهای اجتماعی و اخلاقی با اینکه مقدمه و وسیله وصول به ارزش اصیل و یگانه انسان یعنی خداشناسی و خداپرستی است فاقد ارزش ذاتی نیستند . ارزشهای اخلاقی و اجتماعی نسبت به معرفت حق و پرستش حق، از نوع دوم است.