تاریخچه ی:
نامه عبدالملک و جواب دندان شکن امام سجاد علیه السلام
حضرت صادق علیه السلام فرمودند: حضرت علی بن الحسین صلوات الله علیها با کنیزی که آشنای حضرت بود، ازدواج کردند؛ این مطلب به اطلاع عبدالملک بن مروان رسید و او در این ارتباط به حضرت نوشت؛ «تو داماد کنیزان شده ای !! »
حضرت علی بن الحسین علیه السلام در جواب او نوشتند، «خداوند بوسیله اسلام پستی را مرتفع فرمود و نواقص را اتمام کرد و از سرزنش و پستی به وسیله اسلام کرامت آفرید، پس هیچ سرزنشی بر مسلمان نیست.
هر آینه لوم و پستی و فرومایگی، فرومایگی جاهلیت است، رسول خدا صلی الله علیه و آله بنده اش را داماد کرد و خود با کنیزش ازدواج نمود. » چون به دست عبدالملک مروان رسید به اطرافیان خود گفت: به من خبر دهید از مردی که هر گاه کاری که مردم می کنند انجام دهد جز به شرافت او افزوده نمی شود؟ که به خدا قسم او نیست.
گفتند: ما جز امیرالمومنین کسی را نمی شناسیم.
گفت: نه قسم به خدا او امیرالمومنین نیست ولکن او علی بن الحسین علیه السلام است.
((زراره|زراره)) از یکی از امامها (امام باقر یا امام صادق علیهما اسلام) نقل می کند که: حضرت علی بن الحسین علیه اسلام با «ام ولد» عمویش حضرت امام حسن علیه السلام ازدواج کرد و مادر خودش را به عقد برده خودش درآورد، چون که این مطلب به اطلاع عبدالملک بن مروان رسید به ایشان نوشت: ای علی بن الحسین گویا جایگاه خودت را در قومت نمی شناسی و به قدر و منزلت خود واقف نیستی، با کنیزی ازدواج کرده ای و برده خودت را به عنوان شوهر برای مادرت برگزیده ای !! »
حضرت برای او نوشتند: نامه تو را فهمیدم ولی برای ما رسول خدا صلی الله علیه و آله اسوه و الگو می باشند، آن حضرت زینب، دختر عمه خود را به ازدواج بنده خود که نامش «زید » بود درآورد و با کنیز خود، صُفیّه دختر حیّی بن احطب ازدواج کرد. »
قابل توجه اینکه مادر حضرت علی بن الحسین علیه اسلام خانم شهربانو بوده اند که سالیان قبل از دنیا رفته بوده اند و حضرت را یکی از کنیزان پدرشان به عنوان دایه، بزرگ کرده و از اینرو به او «مادر » خطاب می کردند، بعد در مناسبتی بر اساس رغبت خود آن خانم، تصمیم به ازدواج او با یکی از بنده هایشان می گیرند و از اینرو شهرت یافت که حضرت مادرشان را به عقد یکی از موالیشان درآورده است.
منابع: (بحار الانوار، جلد 46، صفحه 165)
با توجه به نامه های ذکر شده به دست می آید حضرت چگونه با نظام ارزشی منحط عبدالملک با استدلال و برهان قاطع برخورد کرده و با استناد به سیره رسول خداصلی الله علیه و آله پندار او را ابطال می کنند و او به شرافت حضرت نیز اعتراف می کند.
منابع : بحارالانوار، ج 46، ص105، حدیث 94 و ص 22 حدیث 30
مراجعه شود به:
((با زمامداران اموی))