منو
 کاربر Online
761 کاربر online
تاریخچه ی: محبت پیامبر به جابر

تفاوت با نگارش: 1

Lines: 1-26Lines: 1-22
-جابر بن عبدالله انصاری می گوید: « پدرم در وی ا در ((جنگ احد|جنگ احد ))شهید د و ر ن نگم اشت ی رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به من فرمود: « قرض پدرت را چه کردی؟»
>>عرض کردم: «هنوز پرداخت نشده. »
>
فرمود: « به چه کسی بدهکار است؟»

عرض کردم: « به فلان یهودی. »
>فرمود: « وقت پرداخت آن چه زمانی است؟»

عرض کردم: « موقع خشک شدن خرما.»
>>رسول خدا فرمود: « وقتی خرماها خشک شد، آنها را دسته بندی کن و به من خبر بده!»
>>من دستور رت را انجام ادم، رت تشریف آوردند و از هر دسته، یک مشت خرما برداشتند و دوباره روی خرماها ریختند، دست مبارک رسول خدا که به خرماها خورد کارها درست شد.
>>رت فرمود: « بگو یهودی بیاید. »
/> فرمود: « از کدام دسته می خواهی؟»
>>یهودی گفت: « مگر چقدرخرما هست؟ شاید همه آنها هم رویهم به اندازه قرض من نباشد.» رت فرمود: « به هرحال از یک قسمت بردار!»

یهودی گفت : « از خرماهای صیحانی به من بدهید.»
>>حضرت فرمود : « بسم الله الرحمن الرحیم. »
>>بعد آنقدر از همان خرما وزن کردند و به یهودی دادند که قرض او تمام شد ولی وقتی به خرماهای صیحانی نگاه کردد، دیدد گویی دست نخورده وهمان مقدار اول هست.

رت فرمود: « ای جابر بازهم قرض داری؟»

گفتم : « نه» .
>>فرمود: « خداوند به خرماهایت ((برکت|برکت)) دهد.»
>>خرماها تمام سال را مورد استفاده ما بود و حتی ما از آن می فروختیم و لوازم دیگری می خریدیم و از آن می خوردیم و می بخشیدیم و رماها همچنان به حال خود باقی بود تا خرمای جدید رسید.»
+((جابر بن عبدالله انصاری)) می گوید: « پدرم که خصی یهودی مقو در ((جنگ احد|جنگ احد)) به شهادت سید. روزی ((ضر مد فی ل له لیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم)) به من فرمود:« قرض پدرت را چه کردی؟»
عرض کردم:« هنوز پرداخت نشده.»
فرمود: « وقت پرداخت آن چه زمانی است؟»
عرض کردم:« موقع خشک شدن ((خرما))
رسول خدا فرمود:« وقتی خرماها خشک شد، آنها را دسته بندی کن و به من خبر بده!»
من دستور پیمر را اجرا کدم.
پی
مر تشریف آورد و از هر دسته، یک مشت خرما برداشت و دوباره روی خرماها ریخت.
پ فرمود:« بگو یهودی بیاید. »
یهودی م. پیمر فرمود:« از کدام دسته میخواهی؟»
یهودی گفت:« مگر چقدر خرما هست؟ شاید همه آنها هم روی هم به اندازه قرض من نباشد.»
پی
مر فرمود:« به هرحال از یک قسمت بردار!»
یهودی گفت: « از خرماهای صیحانی به من بدهید.»
حضرت فرمود: « __بسم الله الرحمن الرحیم__ »
بعد آنقدر از همان خرما وزن کرد و به یهودی داد که قرض او تمام شد ولی وقتی به خرماهای صیحانی نگاه کردی، دیدی گویی دست نخورده است.
پیمر فرمود:« ای جابر، باز هم قرض داری؟»
گفتم:« نه.»
فرمود:«خداوند به خرماهایت ((برکت|برکت)) دهد.»
خرماها تمام سال مورد استفاده ما بود و حتی از آنها میفروختیم و می خوردیم و می بخشیدیم ما آنها همچنان به حال خود باقی بود تا خرمای جدید رسید.»
 منابع:  منابع:
-
بحار الانوار، ج 18، ص 31، ح 24.
+بحارالانوار، ج 18، ص 31، ح 24.

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 سه شنبه 04 اسفند 1383 [11:46 ]   3   امیرمهدی حقیقت      جاری 
 سه شنبه 20 بهمن 1383 [06:32 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 10 تیر 1383 [09:35 ]   1   مینا ورمزیار      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..