منو
 صفحه های تصادفی
ایدئولوژی
امیه بن سعد و شهادت در کربلا
خاندانهای حکومت گر ایرانی
گلپر
پمپ جت
قیام آقاخان محلاتی
چرخه یادگیری
نظارت امام علی علیه السلام بر بازار مسلمین
ساخت یافته
این مسئله شوخی نیست
 کاربر Online
404 کاربر online
Lines: 1-28Lines: 1-28
-قاسم فرزند ((حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام|امام حسن علیه السلام)) که در کربلا نوجوانی بیش نبود، روز عاشورا خدمت ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام)) رفت تا برای میدان رفتن اجازه بگیرد. امام نگاهی به او کرد و در آغوشش گرفت و هر دو گریستند.
قاسم آن قدر به دست و پای امام بوسه زد تا امام به او اجازه داد. قاسم در حالی که اشک بر گونه هایش جاری بود به میدان رفت و این رجز را خواند:« اگر مرا نمی شناسید، بدانید که من فرزند حسن، نوه‌ی پیامبر برگزیده و امین‌ام. این حسین است که همانند اسیری در دست مردمی گرفتار است. مردمی که کاش باران رحمت هرگز بر آنها نبارد.»
+قاسم فرزند ((حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام|امام حسن علیه السلام)) که در ((کربلا)) نوجوانی بیش نبود، ((روز عاشورا)) خدمت ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام)) رفت تا برای میدان رفتن اجازه بگیرد. امام نگاهی به او کرد و در آغوشش گرفت و هر دو گریستند.
قاسم آن قدر به دست و پای امام بوسه زد تا امام به او اجازه داد. قاسم در حالی که اشک بر گونه هایش جاری بود به میدان رفت و این رجز را خواند:« اگر مرا نمی شناسید، بدانید که من فرزند حسن، نوه‌ی ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|پیامبر)) برگزیده و امین‌ام. این حسین است که همانند اسیری در دست مردمی گرفتار است. مردمی که کاش باران رحمت هرگز بر آنها نبارد.»
-مورخین صورت او را به قرص ماه تشبیه کرده اند. قاسم با وجود نوجوانبودنش، در مبارزه بسیار دلاور بود و سی و پنج نفر از سپاه عمر سعد را به هلاکت رساند. +مورخین صورت او را به قرص ماه تشبیه کرده اند. قاسم با وجود نوجوان بودنش، در مبارزه بسیار دلاور بود و سی و پنج نفر از سپاه ((عمر بن سعد|عمر سعد)) را به هلاکت رساند.
-«حمید بن مسلم »، تاریخنگار کربلا، می‌نویسد:« من در میان سپاه کوفه ایستاده بودم و به این نوجوان نگاه می کردم که « عمر بن سعد ازدی » به من گفت «من به او حمله خواهم کرد.»
به او گفتم:« سبحان الله! می‌خواهی چه کنی؟ به خدا قسم، او حتی اگر را مرا بکشد، من دست بر او بلند نمی‌کنم. همین گروه که محاصره اش کرده اند، او را بس است.»
+« ((حمید بن مسلم)) »، تاریخ نگار کربلا، می‌نویسد:« من در میان سپاه کوفه ایستاده بودم و به این نوجوان نگاه می کردم که عمر بن سعد ازدی به من گفت « من به او حمله خواهم کرد.»
به او گفتم:« سبحان الله! می‌خواهی چه کنی؟ به خدا قسم، او حتی اگر مرا بکشد، من دست بر او بلند نمی‌کنم. همین گروه که محاصره اش کرده اند، او را بس است.»
 او گفت:« من به او حمله خواهم کرد.» او گفت:« من به او حمله خواهم کرد.»
-آن‌گاه به قاسم حمله کرد و ضربتی بر فرق قاسم زد که او را با صورت بر زمین انداخت. قاسم فریاد بر آورد:« عموجان!» +آن‌گاه به قاسم حمله کرد و ضربتی بر فرق قاسم زد که او را با صورت بر زمین انداخت. قاسم فریاد بر آورد:« عمو جان!»
 مادرش ایستاده بود و نظاره می کرد.  مادرش ایستاده بود و نظاره می کرد.
 حسین علیه السلام خود را با عجله به بالین قاسم رساند و ضربتی بر قاتل قاسم زد. او دست خود را پیش آورد، دستش از آرنج جدا شد و کمک طلبید. سپاه کوفه برای نجات او شتافتند و جنگ شدیدی در گرفت و سینه قاتل قاسم در زیر سم اسبان خرد شد.  حسین علیه السلام خود را با عجله به بالین قاسم رساند و ضربتی بر قاتل قاسم زد. او دست خود را پیش آورد، دستش از آرنج جدا شد و کمک طلبید. سپاه کوفه برای نجات او شتافتند و جنگ شدیدی در گرفت و سینه قاتل قاسم در زیر سم اسبان خرد شد.
 غبار فضای میدان را پر کرده بود. هنگامی که غبار فرو نشست، امام حسین علیه السلام را دیدم که بر بالین قاسم ایستاده است. قاسم دست و پا می‌زد.  غبار فضای میدان را پر کرده بود. هنگامی که غبار فرو نشست، امام حسین علیه السلام را دیدم که بر بالین قاسم ایستاده است. قاسم دست و پا می‌زد.
 امام فرمود:« چقدر بر عموی تو سخت است که او را به کمک بخوانی و از دست او کاری بر نیاید، و برای تو سودی نداشته باشد. آنان که تو را کشتند، از رحمت خدا دور باشند.» امام فرمود:« چقدر بر عموی تو سخت است که او را به کمک بخوانی و از دست او کاری بر نیاید، و برای تو سودی نداشته باشد. آنان که تو را کشتند، از رحمت خدا دور باشند.»
 آن گاه قاسم را به سینه گرفت، او را از میدان بیرون برد و در همان حال، این اشعار را می‌خواند:«از خانه‌ها و وطن‌شان دور افتادند و وحوش بیابان‌ها بر آنها نوحه می‌کنند. بر آنها که شمشیر های دشمنان، آنان را در بر گرفته است، چشم ها چگونه نگرید؟ بر آن ماه هایی که نور آنان خاموش شده و بدن‌های زیبای آنان را خاک بیابان در بر گرفته.»  آن گاه قاسم را به سینه گرفت، او را از میدان بیرون برد و در همان حال، این اشعار را می‌خواند:«از خانه‌ها و وطن‌شان دور افتادند و وحوش بیابان‌ها بر آنها نوحه می‌کنند. بر آنها که شمشیر های دشمنان، آنان را در بر گرفته است، چشم ها چگونه نگرید؟ بر آن ماه هایی که نور آنان خاموش شده و بدن‌های زیبای آنان را خاک بیابان در بر گرفته.»
-مادر قاسم « رمله » نام داشت. +*مادر قاسم « رمله » نام داشت.
-منابع:
بحارالانوار، ج 45، ص 34
نفس المهموم، ص 323
وسیلةالدارین، ص 252
قصه کربلا، ص 340.
+!منابع:
*بحارالانوار، ج 45، ص 34
*نفس المهموم، ص 323
*وسیلةالدارین، ص 252
*قصه کربلا، ص 340.
-مراجعه شود به:
((بنی هاشم در کربلا))
((یارانی که مادرشان در کربلا حاضر بودند))
+!مراجعه شود به:
*((بنی هاشم در کربلا))
*((یارانی که مادرشان در کربلا حاضر بودند))

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 چهارشنبه 27 مهر 1384 [06:36 ]   5   شکوفه رنجبری      جاری 
 دوشنبه 05 اردیبهشت 1384 [04:17 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 پنج شنبه 27 اسفند 1383 [11:06 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 یکشنبه 25 بهمن 1383 [10:28 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 یکشنبه 04 مرداد 1383 [11:03 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..