- | ((عمر بن خطاب|عمر بن خطّاب )) میگفت: روزی پس از نماز جماعت ظهر در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم. پیامبر در حالی که چون ماه شب چهارده به محرابش تکیه داده بود و اصحابش گردش حلقه زد بودند، نظری طولانی به آسمان و سپس به زمین افکند، آن گاه به دشت و کوه نگریست و فرمود:«ای مسلمانان! به سخنانم گوش فرا دهید. بدانید که در جهنم، وادیای (بیابانی) است به نام باع (درندگان) که در آن چاهی است و در آن چاه ماری است. جهنم از آن بیابان به خداوند شکایت میکند، و بیابان از چاه و چاه از آن مار، و این شکایتها روزی هفتاد بار تکرار میشود.» |
+ | ((عمر بن خطاب|عمر بن خطّاب)) میگفت: روزی پس از نماز جماعت ظهر در خدمت ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله)) بودیم. پیامبر در حالی که چون ماه شب چهارده به محرابش تکیه داده بود و اصحابش گردش حلقه زده بودند، نظری طولانی به آسمان و سپس به زمین افکند، آن گاه به دشت و کوه نگریست و فرمود:« ای مسلمانان! به سخنانم گوش فرا دهید. بدانید که در ((جهنم))، وادیای (بیابانی) است به نام باع (درندگان) که در آن چاهی است و در آن چاه ماری است. جهنم ازشدت عذاب وآتش آن بیابان به خداوند شکایت میکند، و بیابان از چاه و چاه از آن مار، و این شکایتها روزی هفتاد بار تکرار میشود.» |
| اصحاب از پیامبر پرسیدند:«ای رسول خدا، این عذاب سنگین که جهنم و وادی و چاه از آن شکایت میکنند، عذاب چه کسی است؟» | | اصحاب از پیامبر پرسیدند:«ای رسول خدا، این عذاب سنگین که جهنم و وادی و چاه از آن شکایت میکنند، عذاب چه کسی است؟» |