عامر بن طفیل عامری از اعراب قبیله «بنی عامر بن صعصعه» و ساکن سرزمین
نجد بود؛ مردی سخاوتمند و از شاعران و بزرگان عرب جاهلی. برخی مورخین او را از اصحاب پیامبر شمردهاند ولی مشهور است که او اسلام نیاورد و کافر از دنیا رفت.
میگویند پس از
بعثت پیامبر و در هنگام اقامت
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در
مکه، عامر به همراه پسر عمویش،
اربد بن قیس، به قصد ترور پیامبر از نجد راهی مکه شد.
قریش که از قصد وی آگاه بودند، از آمدن وی شادمان گشتند. عامر وارد
مسجد الحرام شد، به جستجوی پیامبر پرداخت و گفت:«محمد کدام است؟»
مردم پیامبر را به وی نشان دادند. رسول خدا در حلقه یاران خود نشسته بود. عامر گفت:«محمد تویی؟»
پیامبر فرمود:« آری!»
عامر اندکی با پیامبر خدا گفتگو کرد و پرسید:«اگر مسلمان شوم چه امتیازی دارم؟»
پیامبر فرمود:«آنچه که مسلمانان از آن بهره مندند تو نیز از آن سود خواهی جست.»
عامر در قبال پذیرش اسلام، درخواست جانشینی پیامبر را کرد اما پیامبر به وی فرمود:«این امر مربوط به خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی میدارد.»
در این هنگام عامر از پیامبر خواست برخیزد و گفت که با وی کاری دارد. آنگاه به اربد بن قیس اشاره کرد که کار پیامبر را تمام کند. ولی با اعجاز خداوندی، اربد هنوز شمشیر را از نیام نکشیده بود که دستش چون تکه چوبی خشکیده از حرکت باز ایستاد.
پیامبر با دیدن این صحنه فرمود:«
خداوندا شرّ آنان را از من باز دار ».
عامر و اربد با دیدن این صحنه، شگفتزده و هراسان از مسجدالحرام گریختند. این سان بود که خداوند جان رسولش را حفظ کرد.
نقل است که اربد بن قیس به وسیله
صاعقه آسمانی هلاک گشت و عامر به هنگام بازگشت به وطن بر اثر ابتلاء به
طاعون درگذشت.
منابع:
اسدالغابه، ج 3، ص 127؛ الطبقات الکبری، ج 1، ص 310