منو
 کاربر Online
368 کاربر online
تاریخچه ی: شفای همسر یکی از یاران

تفاوت با نگارش: 2

Lines: 1-11Lines: 1-14
-یکی از یاران امام صادق علیه السلام به نام عبدی نقل می کند که همسرم به من گفت: مدتهاست امام صادق علیه السلام را ندیده ام اگ می شد به حج مشرف می شدیم و با تجدید عهد و دیداری داشتیم خوب بود.

عبدی می گوید
به همسرم گفتم: ب خدا سوگد سرمایه ای که با آن به حج مشرف شویم نداریم، همسرم گفت: لباس ها و جواهراتی داریم آنها را بفروش ا بتوایم ج انام دهیم.

دی می گوید: آنچه در نم بود فروختم و ماده سفر شدیم نزدکی های مدینه همسرم به شدت بیمار و مش به رگ . ا نا امیدی از بهبود همسرم به تنهایی دال مدینه شدم.

خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم در الی که او جامه مصری تن داشتد به حضرت سلام کردند پاسخم را دادند و از احوال زم پرسیدند ماجرا را تعریف کردم رت مدتی سرا را زمین انداختند و فرمودند: ای بدی به خاطر بیماری زنت محزونی؟ گفتم: بله رت فرمود: همسرت مشکلی ندارد من از خداوند برای افی خواستم نزد او برگرد ا اکنون نشته و دتکارش به او ما می دهد.

عبدی می گوید:
به سرعت نزد همسرم برگشتم دیدم با سلامت کامل در همان حالی که مام اد لیه السلم فرموده بود قرا دارد. حالش را پرسیدم گفت: وقتی تو از نزد من رفتی در حال ان کنن بودم که ردی در حالی ه امه مصی تن داشت وارد شد و من فرمود: حالت چطر اس؟ گفتم: در حال مرن هستم و این فرشته مرگ است که در حا گ جان من ا.

خص به ملک الموت فرمود: (یا ((عزرائیل|ملک الموت))) (ای ملک الموت) ملک الموت پاسخ داد: (لبیک ایها الامام )، (بله ای امام) آن شخص به ملک الموت فرمود: آیا به تو فرمان نده ان که گوش به فرمان ما و مطیع باشی؟ جواب داد: اطاعت می شود. پس از آن امام با ملک الموت خارج شدند و من همان لحظه بهبود یافتم و بهوش آمدم.
+یکی از یاران امام صادق علیه السلام به نام عبدی نقل می کند که:
روزی
همسرم به من گفت:«مدتهاست امام صادق علیه السلام را ندیدهایم. کا میشد به حج مشرف شویم و در آنجا با مم و، تجدید عهد و دیدار کنیم.»
به همسرم گفتم:«وی که با آن به حج مشرف شویم نداریم />همسرم گفت:«جواهراتم را بفروش />واا همم ر فروختم و اهی سفر شدیم. نزدیکی های مدینه همسرم به شدت بیمار ش به حا احتضار فا. ناامید از بهبود همسرم به تنهایی واد مدینه شدم.
خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و لام کر. اام پاسخم را داد و از احوال مسرم پرسید. ماجرا را تعریف کردم. مم مدتی سر زیر انداخت و سپس فرمود:«ا بیماری زنت محزونی؟»
گفتم:«بله
مم فرمود:«من از خداوند برای همرت ف خواستم. کنون نزد او برگرد ک او شف یته ا.»
به سرعت نزد همسرم برگشتم و دیدم حال اس. />مارا را پرسیدم. گفت:«وقتی تو از نزد من رفت من در حال حتضا بودم که اه مام ص وارد شد و ام را رسی. گفتم در حال مر هستم و این فرشته مرگ است که در ی د جان مرا گید.»
م به ملک الموت فرمود:«ای ((عزرائیل)). آیا به تو فرمان نیده ات که گوش به فرمان ما باشی؟»
عزراییل
جواب داد:«آری، سرورم. اطاعت میشود.»
پس از آن امام با ملک الموت خارج شد و من همان لحظه بهبود یافتم و به هوش آمدم.

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 سه شنبه 24 خرداد 1384 [13:07 ]   3   امیرمهدی حقیقت      جاری 
 یکشنبه 14 فروردین 1384 [09:43 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 شنبه 17 مرداد 1383 [06:31 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..