امام حسین علیه السلام بعد از ظهر عاشورا پس از شهادت همه یارانش، در مقابل سپاه دشمن ایستاد و استغاثه نمود، ولی این استغاثه در دل دشمن اثری نگذاشت.
از این رو در برابر اجساد مطهر یارانش ایستاد و فرمود: «ای حبیب بن مظاهر! ای زهیر بن قین! و ای مسلم بن عوسجه! ای دلیران و دلاوران جنگ! چه شده است که شما را ندا میکنم، ولی کلامم را نمیشنوید ؟! و شما را فرا میخوانم، اجابتم نمی کنید؟! شما خفتهاید و من امیدوارم سر از خواب شیرین بردارید چرا که اینان پردهنشینان آل رسولند که بعد از شما یاوری ندارند. از خواب برخیزید ای بزرگواران و ای اهل کرامت، و در برابر این عصیان و طغیان از آل رسول دفاع کنید.»
در بعضی روایت آمده است که آن بدنهای پاک ناگهان تکانی خوردند تا به ندای امام مظلوم خود لبیک گفته باشند و گویا صدایی از آنان بلند شد که میگفت:« ما برای اجرای فرامین تو حاضریم و در انتظار مقدم مبارکت هستیم.»
منابع:
قصه کربلا، ص 358.
المفید فی ذکری السبط الشهید، ص 115.
مراجعه شود به:
تنهایی امام و یاری با امام سجاد