معاویه در آخرین روزهای عمر خود پسرش یزید لعنة الله علیه را فرا خواند و در مقابل خود نشاند و به او چنین گفت: ای فرزندم، من گردنهای برافراشته را برای تو رام ساختم و شهرها را سامان بخشیدم و حکومت و آنچه در اوست را برای تو طعمه ای ساختم و از سه نفر برای تو هراسانم که با جدیت تمام با تو مخالفت می کنند که عبارتند از:
عبدالله بن عمر خطاب ،
عبدالله بن زبیر و حسین بن علی علیه السلام .
اما عبدالله بن عمر با توست پس او را رها مکن و همیشه با او باش اما عبدالله بن زبیر اگر به او دست یافتی او را قطعه قطعه کن که همانند شیری که بر طعمه خود حمله می برد به تو حمله خواهد برد .
اما حسین بهره او را از رسول خدا می دانی که او از گوشت و پوست رسول خداست و می دانم که ناگزیر اهل
عراق وی را به سوی خود دعوت می کنند و او را ضایع می سازند اگر به او دست یافتی حق او و مقام و منزلتش از رسول خدا را بشناس و او را مواخذه مکن گذشته از این با او خویشی داریم و بترس از اینکه به او بدی کنی.
منابع: بحار الانوار، ج 44، ص 310، حدیث 1.
مراجعه شود به:
نگرانی معاویه
اعتراف معاویه به عصمت امام حسین علیه السلام