تاریخچه ی:
خطبه امام سجاد علیه السلام در کوفه
پس از ورود کاروان اسرای اهل بیت امام حسین علیه السلام زینب، ام کلثوم و ((فاطمه بنت الحسین - ویژگیها و ارتحال |فاطمه دختر امام حسین)) هر کدام سخنانی ایراد کردند و با افشاگریهایشان پرده از جنایات حکومت اموی برداشتند و صدای گریه و ناله از مردم کوفه بلند شد.
پس از آن زین العابدین، ((حضرت امام سجاد علیه السلام|امام سجاد ‹ع›)) به مردم اشاره کرد که خاموش شوند. مردم ساکت شدند و آن حضرت ایستاد و حمد و ثنای الهی را بجا آورد و رسول خدا ‹ص› را نام برد و بر او درود فرستاد و فرمود: « ای مردم! هر که مرا می شناسد، می داند که من کیستم و هر کس مرا نمی شناسدخود را به او معرفی می نمایم:
من علی بن الحسین بن علی بن ابی طالبم. من فرزند آن کسی هستم که حرمت او را شکستند و نعمت او را گرفتند و اموال او را غارت و یغما بردند و اهل بیتش را اسیر کردند. من پسر آن کسی هستم که او را کنار شط فرات بی آنکه از خونی طلب داشته باشند، به قتل رساندند. من فرزند کسی هستم که با زجر و زحمت کشته شد و همین افتخار برای ما کافی است.
ای مردم! شما را به خدا سوگند؛ آیا می دانید که شما برای پدر من نامه ها نوشتید و چون به سوی شما آمد، با او خدعه و مکر نمودید و آنگاه او را کشتید؟ مردم! هلاکت بر شما باد با این ذخیره ای که در عالم آخرت برای خود فرستادید و چه فکر و اندیشه زشت و ناپسندی دارید! شما با کدام چشم به چهره رسول خدا ‹ص› نگاه می کنید،
هنگامی که به شما بگوید: « فرزندان مرا کشتید و هتک حرمت من نمودید و شما از امت من نیستید »؟ راوی می گوید: در این موقع از هر طرف صدای گریه بلند و بعضی به بعضی دیگر گفتند: « هلاک شدید و ندانستید. »
حضرت سجاد ‹ع› فرمود: مشمول رحمت خدا باشد کسی که نصیحت مرا بپذیرد و وصیت مرا در راه خدا و اهل بیتش حفظ کند؛ چون پیروی و اقتدای به ما اقتداء به رسول خداست.»
مردم یکصدا گفتند: « ای پسر پیغمبر! ما همه گوش به فرمان تو و مطیع تو و نگاه دارنده عهد و پیمان تو هستیم و هرگز از تو روی باز نمی گردانیم و به هر چه امر کنی اطاعت می کنیم و می جنگیم با هر که با تو بجنگد، و مسالمت می کنیم با هر که با تو مسالمت کند؛ تااز یزید خونخواهی کنیم و از کسانی که به تو ظلم کردند و ستم نمودند بیزاری جوییم.»
فرمود: « هیهات! هیهات! ای غدارهای حیله باز که جز خدعه و مکر خصلتی در شما نیست! آیا می خواهید آنچه را که با پدران من نمودید با من نیز روا دارید؟ به خدا قسم چنین امری ممکن نیست، زیرا هنوز جراحاتی را که از((اهل بیت، عترت، آل رسول، قربی| اهل بیت)) پدرم بر دل من وارد آمده است بهبود و مصیبت جدم رسول خدا ‹ص› و پدرم و برادرانم فراموش نشده و تلخی آن از کام من بر نخاسته است و سینه و گلویم را تنگ فشرده است و غصه آن در سینه من جریان دارد. من ازشما می خواهم که نه مارا یاری کنید و نه با ما بجنگید.»
پس از آن این اشعار را انشاء فرمود: « اگر حسین کشته شد عجیب نیست، چون پدرش علی بن ابی طالب ‹ع› که از حسین ‹ع› بهتر و بزرگوارتر بود، نیز کشته شد.
پس شما ای اهل ((کوفه))! از مصیبتهایی که به حسین ‹ع› رسید، خوشحال نباشید. مصیبت او از همه مصائب بزرگتر بود.
آن حسینی که در کنار رود ((فرات)) کشته شد؛ جانم فدای او باد! یقیناً کیفر کشندگان او آتش جهنم می باشد.»
زین العابدین ‹ع› پس از خواندن اشعار بالا، این شعر را نیز قرائت کرد: « ما از شما راضی شدیم؛ سر به سر، که نه علیه ما. نه روزی به نفع ما و روز دیگر بر ضد و ضرر ما.» (یعنی نه ما را یاری کنید و نه ما را به قتل برسانید. )
منابع: لهوف سید بن طاووس، ص 187.
مراجعه شود به:
((نحوه ورود کاروان اسرا به کوفه))
((خطبه زینب سلام الله علیها در کوفه))
((خطبه فاطمه « دختر امام علیه السلام » در کوفه))
((خطبه ام کلثوم « خواهر امام » در کوفه))