تاریخچه ی:
حس زیبایی دوستی و جمالخواهی
در انسان گرایشی به جمال وزیبایی- چه به معنی زیبایی دوستی و چه به معنی زیبایی آفرینی که نامش هنر است- به معنی مطلق وجود دارد. این هم خود یک گرایشی است در انسان و هیچ کس نیست که از این حس فارغ و خالی باشد. انسان لباس هم که میپوشد کوشش میکند تا حدی که برایش ممکن باشد وضع زیباتری برای خودش به وجود بیاورد. اتاقش را زیبا میکند. اصلاً زیبایی برای انسان موضوعیت دارد. انسان ساختمان را در درجه اول برای حفظ خود از گرما و سرما و از امثال اینها میسازد ولی همیشه آن را با حس زیبایی خودش مخلوط میکند یعنی همیشه میخواهد منظره آن ساختمان، مبلمان و فرش اتاقش زیبا باشد.
انسان زیبائیهای طبیعت را دوست دارد یک جا که یک آب صاف و زلال میبیند یا یک استخر، یک دریا، از دیدنش لذت می برد. از مناظر خیلی عالی طبیعی لذت می برد: از منظره آسمان، از افق، از کوهها، از همه اینها لذت میبرد: یعنی اینها را زیبا میبیند و از زیبایی اینها لذت می برد. و همینطور است مسأله هنر که خودش خلق نوعی زیبایی است، اموری که از قدیم صنایع مستظرفه نامیده شدهاند، مثل خط که یک هنر خیلی قدیمی است .خط بسیار زیبا برای انسان ارزش فوقالعادهای دارد و آن را حفظ میکند.
بنابراین گرایش به زیبایی و مظاهر آن نیز یک گرایشی است در انسان.