- | سال هشتم هجرت، در روز فتح مکّه، ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|حضرت علی علیه السلام)) در حالی که سر خود را پوشانده بود، به طرف خانه خواهرش ((ام هانی|امّ هانی)) رفت، چون خبردار شده بود که او، ((حارث بن هشام)) و ((قیس بن سائب)) و چند نفر از ((بنی مخزوم)) را پناه داده است. وقتی مقابل در خانه رسید، با صدای بلند فرمود:« در این خانه چه کسانی را پناه دادهاید؟» فراریان با شنیدن صدای او از شدت ترس، خودشا ر نجس کردند. |
+ | {picture=imam_ali01.jpg height=402 width=300 align=left}سال هشتم هجرت، در روز فتح مکّه، ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|حضرت علی علیه السلام)) در حالی که سر خود را پوشانده بود، به طرف خانه خواهرش ((ام هانی|امّ هانی)) رفت، چون خبردار شده بود که او، ((حارث بن هشام)) و ((قیس بن سائب)) و چند نفر از ((بنی مخزوم)) را پناه داده است. وقتی مقابل در خانه رسید، با صدای بلند فرمود:« در این خانه چه کسانی را پناه دادهاید؟» فراریان با شنیدن صدای او از شدت ترس، به خود ی لریدند. |
| ام هانی که علی علیه السلام را نشناخته بود از خانه خارج شد و گفت:« من امّ هانی، دختر عمه ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله)) و خواهر امیرالمؤمنین هستم. از خانه من دور شو.» | | ام هانی که علی علیه السلام را نشناخته بود از خانه خارج شد و گفت:« من امّ هانی، دختر عمه ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله)) و خواهر امیرالمؤمنین هستم. از خانه من دور شو.» |
| علی علیه السلام فرمود:« آنهایی را که پناه دادهای بیرون کن.» | | علی علیه السلام فرمود:« آنهایی را که پناه دادهای بیرون کن.» |
| امّ هانی گفت:« به خدا سوگند، از تو به رسول خدا صلی الله علیه و آله شکایت خواهم کرد.» | | امّ هانی گفت:« به خدا سوگند، از تو به رسول خدا صلی الله علیه و آله شکایت خواهم کرد.» |
| در این حال حضرت علی علیه السلام سربند خود را از سر برداشت. امّ هانی که حالا او را شناخته بود، او را در آغوش گرفت و گفت:« من فدایت شوم. اما چه کنم که قسم یاد کردم از تو به رسول خدا صلی الله علیه و آله شکایت کنم.» | | در این حال حضرت علی علیه السلام سربند خود را از سر برداشت. امّ هانی که حالا او را شناخته بود، او را در آغوش گرفت و گفت:« من فدایت شوم. اما چه کنم که قسم یاد کردم از تو به رسول خدا صلی الله علیه و آله شکایت کنم.» |
| علی علیه السلام به او فرمود:« نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برو و به سوگندی که خوردی عمل کن.» | | علی علیه السلام به او فرمود:« نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برو و به سوگندی که خوردی عمل کن.» |
| ام هانی نزد پیامبر رفت اما پیش از اینکه چیزی بگوید، پیامبر به او فرمود:« ام هانی، آمدهای از علی شکایت کنی. او دشمنان خدا و رسول خدا را ترسانده است. خداوند پاداش مجاهدتهای علی را بدهد؛ و چون تو خواهر علی بن ابی طالب هستی، هر کس را پناه دادی من نیز پناه میدهم.» | | ام هانی نزد پیامبر رفت اما پیش از اینکه چیزی بگوید، پیامبر به او فرمود:« ام هانی، آمدهای از علی شکایت کنی. او دشمنان خدا و رسول خدا را ترسانده است. خداوند پاداش مجاهدتهای علی را بدهد؛ و چون تو خواهر علی بن ابی طالب هستی، هر کس را پناه دادی من نیز پناه میدهم.» |
| *بحارالانوار، ج 41، ص 10، حدیث 3 ------ مناقب | | *بحارالانوار، ج 41، ص 10، حدیث 3 ------ مناقب |