تاریخچه ی:
تبدیل شدن تربت امام حسین علیه السلام به خون
تفاوت با نگارش: 1
| - | از ((ام سلمه|ام سلمه ))روایت شده است که شبی رسول خدا از نزد ما بیرون رفت و پس از مدتی باز آمد در حالی که موهایشان پریشان بود و روی خاک آلوده داشت و چیزی در مشت خود داشت.
عرض کردم: یا رسول چرا شا را راکنده مو و بار آده وی می یم؟ فرمود: در این وقت مرا به موی از عراق که کربا نام اشت یر دادند و محل شهادت فرزندم حسین و گروهی از فرزندان و اهل بیت او را نشانم دادند و من خون آنها را پیدا نمودم دست خود بود و خاک سرخی را به من نشان داد و فرمود: ن را نگاهدار. من آن خاک را در شیشه ای کرم و در آن را بستم این گشت تا آن هنگام که حسین علیه السلام آهنگ ((ع|عراق ))کد پ هر روز و هر شب نگران آن خاک بودم و می گریستم.
چون روز عاشورا پیش آمد آن خاک به حالت او بود تا این که پ ز ظهر عاشورا گاه کردم دیدم تبدیل به خونی صاف شده است یح ی دم گریتم کن به اطر این که دشمنان شاد نشوند خویشتن داری کردم و زن خود را پنهان داشتم تا آن که خبر شهادت حسین را در ((مدینه ))منتشر کردند. |
+ | از ((ام سلمه|ام سلمه)) روایت شده است که:« شبی ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا)) از نزد ما بیرون رفت و پس از مدتی باز آمد در حالی که موهایش پریشان بود و رویش خاک آلود و چیزی در مشت خود داشت.
عرض کردم:« یا رسول اه چه ؟» />فرمود:« مرا به یی از ((عراق)) ب نام ((کبلا)) ردند و محل شهادت فرزندم ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین)) و گروهی از فرزندان و اهل بیت او را نشانم دادند. من خون آنها را پیدا نمودم.» سس دست خود را باز د و خاک سرخی را به من نشان داد و فرمود:« ین را نگه دار.» />من آن خاک را در شیشه ای ریتم و در آن را بستم. ا هنگامی که حسین علیه السلام ع عراق د هر روز و هر شب نگران آن خاک بودم و می گریستم.
در روز عاشورا وتی ر عاشورا را رسید، دیدم آن خاک تبدیل به خون شده است. ن لند ب گریه فتادم ا بای اینکه دشمنان شاد نشوند خویشتن داری کردم و ندوه خود را پنهان داشتم تا آن که خبر شهادت حسین را در ((مدینه)) منتشر کردند.» |
| | + | !مراجعه شود به: |
| | + | *((شفا در تربت امام حسین علیه السلام)) |
