تاریخچه ی:
تأویل
تفاوت با نگارش: 1
- | تأویل در لغت به معنای بازگت دادن چیزی است نابرا ر هر کا یا ه خن را که به هدف نهایی رسنیم تیل نامیده می شود مثلا اگر کسی اقدامی کند اهداف اصلی اقام او روشن نباشد و در پایان آنرا مشخص کند این کار ا تأویل می گویند در قرآن کریم از مواردی به عنوان تأویل یاد شده است به عنوان نمونه در ماجرای دیدار ((حضرت موسی علیه السلام)) با ((خضر|حضرت خضر علیه السلام)) قرار بر این شد که حضرت موسی علیه السلام از او پیروی کند و شاگرد او باشد و هیچ اعتراضی نت ه کارهای او ندشت اد حضرت خضر م شر کرد که ر موسی ا هیچ یی سش نکند تا خود و بعدا برای توی دهد. |
+ | تأویل به معنای بازگداندان چیزی است، در اطا، به هدف رساندن نهایی ه چیز یا هر سن تیل نامیده میشود. مثلا اگر کسی هدف اصلیا از کاری روشن نباشد و در پایان آن را مشخص کند، به این کار تأویل میگویند. />در قرآن کریم از مواردی به عنوان تأویل یاد شده است. به عنوان نمونه در ماجرای دیدار ((حضرت موسی علیه السلام)) با ((خضر|حضرت خضر علیه السلام)) قرار بر این شد که حضرت موسی علیه السلام از او پیروی کند و شاگرد او باشد و هیچ اعتراضی به کارهای او نکن. ضرت ضر هم شرط کرد که خود او بعدا برای حضرت موسی توضیح بدهد. اما حضرت موسی علیه السلام نتوانست صبر کند و پسشهای اعتراض آیز ود را مرح کرد. />حضرت خضر در اسخ فرمود:«این پرسش های تو آغاز جدایی میان من و تو است، زیر قرار بر سوال نبود. اما من تو را از "تأویل" کارهیم آاه میسازم.» و سپس حکمت هریک کارهیش را بازگو کرد. و در پایان فرمود:«ذلک تأویل ما لم تسطمع علیه صبرا» _وره کهف، آیه 82_ (آنچه بیا کردم تاویل کرهایی ب که تو نتوانستی دربارهاش صبر کنی، و اعتراض و سئوال کردی.» منین به تعبیرشدن خواب نیز تأویل میگویند؛ چنان که یوسف، سالها پس از خوابی که دیده ود، تعبیر آن را در واقعیت مشاهده کرد و به پدرش گفت:«یا ابت هذا تأویل رویای من قل» _سوره یوسف، آیه 100_ ( ای پدر، این منظره، تأویل وابی ست که من در گذشته دیدم.) |
- | ا س ا ای شر رت وی ی اسلم به ماد کرای ضر از قیل سورا ک کتی کتن یک وون، باسا دیوا حا وط دون گرتن اجرت و مزد، ناست صبر کند و پرسش های اعتراض آمی خد را مطرح کد حضرت در اسخ مود این پر ای ت آغاز دائی میا من ت ست زیرا ر بر سوال نو اما من تو را ز" تأیل" و قعیت خارجی این کهایی که ام دام ه می ام و پس ا ن حک کارای انجام شده را م ی کن.
ر ین می فمای: ذلک تأیل ملم طع یه برا (سوه که یه 82) آه بیان کردم تویل کاهایی بود که و وانیی ن ا تی و بدی هت اترض ئوا داشتی |
+ | اه طبابایی (ر) می فرمید: ری حیح أی ای اس که ای یک یق واقی ات که م ینت ن اکام، موا حکمت ها ن ستندات و ن یت برای تمام آیت ران محکم ی مت ود دار. أی از قیل مفایم ی ی بلکه از ن امور یی و عالی ا که اف بدانه دترسی ناد و اگ ر ل افاظی بیان شده ا یک ات ملب ه ان اس هنند تکیلا که ای ندیک ن ما لی ب هن بکا گرفه ی ود |
- | همین اگر نسان خوا می یند که تعبی ر نمی داند و آناه با مراجعه کی و ی مشاهده صحنه ای عبر حقیقی وابش را دریاب ه ان تأویل ی گویند همنونه که یوسف پس ا ن که واب مهوش کرن یزده ستاره و خورشید در برابش ارج حق یافت از الیانی برارانش ه همه پر مادر با احترام خضوع تام در پیشگا حضرت یف ی السام اضر گت ه در گت یا اب هذا تأوی یی من قبل (ره یوسف آیه 100) ای پ جا این نه و منظره تأویل وای است که من در گذشت یدم
رگا انسان سخنی بگوید ک فاهیم خاص و اسراری ر آن نهفته باشد که هدف نهایی ن سن را شکیل هد آن هدف و مفاهیم ناپیدای حقیقی تأویل سخن نسان هتند. |
+ | خلاصه تار ن ا که به قرنی ه ما و می کنیم، حقیق دیی جود دا که ابه ش ی قرن اهری رابه و ا ج است ک آن از ن با نوان ک کی یاد می کد و می حقی أی است. تام مارف و متی ر ب ای یق مبی ا انن هی ای با فهم می و د اخالص راهی رای سیای ه این حقیقت ناند. |
- | علامه طباطبایی (ره) می فرماید: نظریه صحیح و حق درباره تأویل آن است که تاویل یک حقیقت واقعی است که تمام بیانات قرآن ـ احکام، مواعظ، حکمت ها ـ به آن مستندات و این حقیقت برای تمام آیات قران محکم یا متشابه وجود دارد تأویل از قبیل مفاهیم لفظی نیست بلکه از نسخ امور عینی و متعالی هت که الفاظ بدانها دسترسی ندارد و اگر در قلب الفاظی بیان شده است به جهت نزدیک ساختن مطلب بدهن انسان است همانند تشکیلات که برای نزدیک ساختن مطالب عالی به ذهن بکار گرفته می شوند
خلاصه گفتار آن است که به جز قرآنی که ما تلاوت می کنیم، حقیقت دیگری وجود دارد که رابطه اش با این قرآن ظاهری رابطه روح با جسم است که قرآن از آن با عنوان کتاب حکیم یاد می کند و همین حقیقت تأویل نام دارد و تمام معارف و محتوای قرآن بر این حقیقت اعتماد واستناد دارد و انسان های عادی با فهم های معمولی و جانهای غیر پاک راهی برای دستیابی به این حقیقت ندارد.
منابع : > >تفسیر نمونه ، ج2 ، ص 324 ، تالیف آیت الله مکارم و همکاران ؛دارالکتب الاسلامیه ، چاپ 24 > >تفسیر المیزان ، ج 3 ، ص 49 و ص 55 |
+ | منابع: تفسیر نمونه، ج2، ص 324، تالیف آیت الله مکارم و همکاران؛ دارالکتب الاسلامیه، چاپ 24 تفسیر المیزان، ج 3، ص 49 و ص 55 |