- | روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان گروهی از یارانش فرمود:« اکنون به شما کسی را نشان شما میدهم که علم ((حضرت آدم علیه السلام| حضرت آدم ))، فهم ((حضرت نوح علیه السلام|حضرت نوح )) و حکمت ((حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم )) را دارات.» پس از این سخن رسول خدا، ناگهان علی علیه السلام از در وارد شد. ((ابوبکر)) گفت:«ای رسول خدا، مردی را با سه پیامبر خدا قیاس کردی؟ بَه بَه و آفرین بر این مرد! نامش را بگو تا او را بشناسیم، ای رسول خدا؟» |
+ | روزی ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|پیامبر خدا صلی الله علیه و آله)) در میان گروهی از یارانش فرمود:« اکنون کسی به شما را نشان میدهم که علم ((حضرت آدم علیه السلام|حضرت آدم))، فهم ((حضرت نوح علیه السلام|حضرت نوح)) و حکمت ((حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم)) را دارات.» پس از این سخن رسول خدا، ناگهان ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی علیه السلام)) از در وارد شد. ((ابوبکر)) گفت:« ای رسول خدا، مردی را با سه پیامبر خدا قیاس کردی؟ بَه بَه و آفرین بر این مرد! نامش را بگو تا او را بشناسیم، ای رسول خدا؟» |
| پیامبر فرمود:« ای ابوبکر، او را نمی شناسی؟» | | پیامبر فرمود:« ای ابوبکر، او را نمی شناسی؟» |
| ابوبکر گفت:« خداوند و رسولش آگاه ترند.» | | ابوبکر گفت:« خداوند و رسولش آگاه ترند.» |
| پیامبر فرمود:« او همین کسی است که وارد شد: ابوالحسن، علی بن ابی طالب.» | | پیامبر فرمود:« او همین کسی است که وارد شد: ابوالحسن، علی بن ابی طالب.» |
| ابوبکر گفت:« آفرین، آفرین بر تو، ای ابوالحسن! مانند تو در عالم یافت نمیشود.» | | ابوبکر گفت:« آفرین، آفرین بر تو، ای ابوالحسن! مانند تو در عالم یافت نمیشود.» |