تاریخچه ی:
انسان کامل در مکتب محبت
تفاوت با نگارش: 1
- | مکتب دیگری در مورد انسان کامل وجود دارد که آن را ، هم میتوان مکتب محبت نامید و هم مکتب معرفت به معنای " معرفةالنفس " . از چند هزار سال پیش در شرق آسیا افکار و اندیشههای بسیار بلندی وجود داشته که الان هم کتابهای بسیار قدیمی هندی که به فارسی هم ترجمه شده وجود دارد ، مثل " او پانیشادها " که کتبی فوقالعاده عالی است . |
+ | V{maketoc}
!مکتب محبت
~~brown:مکتب دیگری در مورد انسان کامل وجود دارد که آن را ، هم میتوان مکتب محبت نامید و هم مکتب معرفت به معنای " معرفةالنفس " . ~~
از چند هزار سال پیش در شرق آسیا افکار و اندیشههای بسیار بلندی وجود داشته که الان هم کتابهای بسیار قدیمی هندی که به فارسی هم ترجمه شده وجود دارد ، مثل " او پانیشادها " که کتبی فوقالعاده عالی است . |
| استاد بزرگوار ما ((علامه طباطبائی)) - سلمه الله تعالی - وقتی در چندین سال پیش برای اولین بار " اوپانیشادها " را خوانده بودند ، خیلی اعجاب داشتند و میگفتند که مطالب بسیار بسیار بلندی در این کتابها هست که کمتر مورد توجه است . | | استاد بزرگوار ما ((علامه طباطبائی)) - سلمه الله تعالی - وقتی در چندین سال پیش برای اولین بار " اوپانیشادها " را خوانده بودند ، خیلی اعجاب داشتند و میگفتند که مطالب بسیار بسیار بلندی در این کتابها هست که کمتر مورد توجه است . |
| در این مکتب ، محور همه کمالات انسان ، خودشناسی است . این مکتب میگوید : " خودت را بشناس " . | | در این مکتب ، محور همه کمالات انسان ، خودشناسی است . این مکتب میگوید : " خودت را بشناس " . |
- | البته " خودت را بشناس " را سقراط هم گفته است و همه پیغمبران هم گفتهاند ، پیغمبر اسلام هم فرموده است که : " « من عرف نفسه عرف ربه » " ، ولی در این مکتب فقط روی همین نکته تکیه شده است که خودت را بشناس . |
+ | البته " خودت را بشناس " را سقراط هم گفته است و همه پیغمبران هم گفتهاند ، پیغمبر اسلام هم فرموده است که :
~~green:__ " « من عرف نفسه عرف ربه » "__~~
، ولی در این مکتب فقط روی همین نکته تکیه شده است که خودت را بشناس .
|
| کتابی ترجمه شده است که حاوی تعدادی از مقالات و نامههای ((گاندی ))است به نام " این است مذهب من " که به نظر من کتاب خوبی است . گاندی در این کتاب میگوید : | | کتابی ترجمه شده است که حاوی تعدادی از مقالات و نامههای ((گاندی ))است به نام " این است مذهب من " که به نظر من کتاب خوبی است . گاندی در این کتاب میگوید : |
- | من از مطالعه " ((اوپانیشاد))ها " به سه اصل پی بردم که این سه اصل برای من ، یک عمر دستورالعمل زندگی بود . ===اولین اصلی=== که گاندی ذکر میکند ، این است : تنها یک حقیقت در عالم وجود دارد و آن شناختن نفس است ، " خودت " را بشناس ! گاندی براساس همین مطلب ، به قدری زیبا به دنیای فرنگ حمله میکند ، آنجا که میگوید : " فرنگی ، دنیا را شناخته و خودش را نشناخته و چون خودش را نشناخته ، هم خودش را بدبخت کرده است و هم دنیا را " و عجیب در اینجا داد سخن میدهد و سخنش فوقالعاده عالی است . |
+ | من از مطالعه " ((اوپانیشاد))ها " به سه اصل پی بردم که این سه اصل برای من ، یک عمر دستورالعمل زندگی بود .
===اولین اصلی=== که گاندی ذکر میکند ، این است : تنها یک حقیقت در عالم وجود دارد و آن شناختن نفس است ، " خودت " را بشناس ! گاندی براساس همین مطلب ، به قدری زیبا به دنیای فرنگ حمله میکند ، آنجا که میگوید :
^~~green:__" فرنگی ، دنیا را شناخته و خودش را نشناخته و چون خودش را نشناخته ، هم خودش را بدبخت کرده است و هم دنیا را " و عجیب در اینجا داد سخن میدهد و سخنش فوقالعاده عالی است .__~~^ /> |
| ===اصل دوم ===: هر که خود را شناخت ، خدا را هم میشناسد و دیگران را هم میشناسد . | | ===اصل دوم ===: هر که خود را شناخت ، خدا را هم میشناسد و دیگران را هم میشناسد . |
- | ===اصل سوم=== : فقط یک نیرو و یک آزادی و یک عدالت وجود دارد و آن ، نیروی " تسلط بر خویشتن " است . هر کس بر خویشتن مسلط شد ، بر اشیاء دیگر مسلط میشود و درست هم مسلط میشود ، و تنها در دنیا یک نیکی وجود دارد و آن ، دوست داشتن دیگران مانند دوست داشتن خویش است و به عبارت دیگر ، دیگران را باید مانند خود انگاریم . |
+ | ===اصل سوم=== : فقط یک نیرو و یک آزادی و یک عدالت وجود دارد و آن ، نیروی " تسلط بر خویشتن " است . هر کس بر خویشتن مسلط شد ، بر اشیاء دیگر مسلط میشود و درست هم مسلط میشود ، و تنها در دنیا یک نیکی وجود دارد و آن ، دوست داشتن دیگران مانند دوست داشتن خویش است و به عبارت دیگر ، دیگران را باید مانند خود انگاریم .
|
| اینها مقصودشان از معرفت همان معرفةالنفس ( شناختن خود ) است . | | اینها مقصودشان از معرفت همان معرفةالنفس ( شناختن خود ) است . |
- | میدانید در فلسفه هندی ، مسأله " مراقبه " مطرح است ، مسأله در خود فرو رفتن مطرح است . ( البته حالا به صورت ریاضتهای شاقه و کارهای جوکیها درآمده و چیزهای دیگری در آن پیدا شده است ، من اینها را نمیگویم ) . اساس فلسفه هندی بر شناختن نفس و مراقبه و طرد خاطرات و کشف حقیقت " خود " است و از شناختن خود ، محبت پیدا میشود . |
+ | میدانید در فلسفه هندی ، مسأله "(( مراقبه)) " مطرح است ، مسأله در خود فرو رفتن مطرح است . ( البته حالا به صورت ریاضتهای شاقه و کارهای جوکیها درآمده و چیزهای دیگری در آن پیدا شده است ، من اینها را نمیگویم ) .
^__~~brown: اساس فلسفه هندی بر شناختن نفس و مراقبه و طرد خاطرات و کشف حقیقت " خود " است و از شناختن خود ، محبت پیدا میشود .~~__^ /> |
| پس انسان کامل در این مکتب ، یعنی انسانی که خود را بشناسد که اگر خود را شناخت ، بر خود مسلط میشود و بعد که بر خود مسلط شد ، نسبت به دیگران محبت پیدا میکند . حال میخواهید اسم این مکتب را " مکتب معرفت " بگذارید و یا " مکتب محبت " ، اسمش را هر چه میخواهید بگذارید | | پس انسان کامل در این مکتب ، یعنی انسانی که خود را بشناسد که اگر خود را شناخت ، بر خود مسلط میشود و بعد که بر خود مسلط شد ، نسبت به دیگران محبت پیدا میکند . حال میخواهید اسم این مکتب را " مکتب معرفت " بگذارید و یا " مکتب محبت " ، اسمش را هر چه میخواهید بگذارید |
| منبع :انسان کامل | | منبع :انسان کامل |
| شهید مطهری | | شهید مطهری |
| صفحه94 | | صفحه94 |