منو
 کاربر Online
1180 کاربر online
تاریخچه ی: امام کاظم علیه السلام و هدایت عبدالله بن حسن

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:1
«عبدالله بن حسن» بسیار زاهد و عابد بود و در میان مردم جایگاه خوبی داشت. به همین جهت، خلیفه گاهی با او ملاقات می کرد. او نیز خلیفه را موعظه و امر به معروف می‌کرد، خلیفه نیز سخن او را تحمّل می‌نمود.
روزی امام موسی بن جعفر علیه السلام وارد مسجد شد و به عبدالله فرمود:« کارهای تو پسندیده و محبوب من است، ولی حیف که اهل معرفت نیستی.»
او گفت:«فدایت شوم، منظورت چیست؟»
امام فرمود:« برو بپرس و در دین خدا اندیشه و تامل کن و در طلب احادیث بکوش.»
گفت:«از چه کسی؟»
فرمود:«از انس بن مالک (رئیس فرقه مالکیه ) و از فقهای مدینه جستجوی معرفت و راه حق کن و سپس هر چه به دست آوردی بر من عرضه کن.»
عبدالله مدتی به جستجو و گفتگو پرداخت و سپس در ملاقاتی با امام، اطلاعاتش را درباره‌ی خلافت عرضه نمود. امام همه را با دلیل کافی ابطال فرمود. سپس تأکید کرد: «برو دنبال معرفت.»
حسن بن عبدالله که در امر دین خود پشتکار داشت، وقتی همه‌ی درها را زد و نومید شد، تصمیم گرفت با خود امام ملاقات کند. روزی که امام به سمت مزرعه خود می رفت، با او همراه گردید و گفت:« فدایت شوم، دست مرا بگیرید و راهنمایی‌ام کنید. خودتان مرا بر «معرفت حق» راهنمایی نمایید.»
امام جریان وصایت بحق حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را، واضح و مستدل، ثابت فرمود. او هم پذیرفت و پرسید:«پس از امیرالمؤمنین، امامت چگونه ادامه یافت؟»
امام فرمود:«امامان هدی به ترتیب پس از حضرت امیر، امام حسن مجتبی و سپس امام حسین و امام سجاد و امام محمد باقر و سپس پدرم امام جعفر صادق بودند.»
حسن بن عبدالله گفت:«فدایت شوم، امروز چه کسی امام است؟»
امام فرمود:«اگر بگویم می پذیری؟»
گفت:« آری.»
فرمود:«من.»
او گفت:«آیا نشانه ای ارائه نمی کنید که به آن استناد کنم؟»
امام فرمود:« برو کنار آن درخت و بگو موسی بن جعفر می گوید بیا!»
حسن بن عبدالله می گوید:«وقتی پیام امام را به درخت رساندم، به خدا سوگند آن درخت زمین را شکافت و به محضر امام رسید. سپس امام اشاره نمود و درخت به جای خود برگشت.»
از آن روز حسن در زمره ی یاران امام هفتم درآمد و تحت تربیت امام قرار گرفت.

او که تا پیش از پذیرفتن امامت امام کاظم، خواب‌های خوشی می‌دید، دیگر خواب نمی‌دید.
شبی حضرت امام صادق علیه السلام را در خواب دید و از قطع خواب‌های شیرین گله کرد. امام به او فرمود:«نگران نباش. هنگامی که مؤمن در ایمانش استوار و ثابت قدم شود، خواب‌هایش قطع گردد.»

منابع:
بحار الانوار، ج 48، ص 52 از بصائر الدرجات.




محمد رافعی گوید: پسر عمویی داشتم به اسم عبدالله بن حسن که بسیار زاهد و عابد بود و موقعیّت خوبی هم داشت و بهمین جهت گاهی خلیفه با او ملاقات می کرد و او نیز وی را موعظه می نمود و امر به معروف میکرد و خلیفه نیز سخن او را تحمّل می کرد.

روزی موسی بن جعفر علیه السلام وارد مسجد شد و با عبدالله ملاقات کرد و به او فرمود: یا ابا علی چقدر کارهای تو پسندیده و محبوب من است ولی حیف که اهل معرفت نیستی.

او گفت: فدایت شوم، منظورت چیست؟

حضرت فرمود: دنبال کن و بپرس و در دین خدا تفقّه نما و در طلب احادیث بکوش. گفت: از چه کسی؟

حضرت فرمود: از انس بن مالک (رئیس فرقه مالکیه ) و از فقهاء مدینه جستجوی معرفت و طریق حق نما و سپس هر چه بدست آوردی بر من عرضه کن.

عبدالله مدتی به تفحص و گفتگو پرداخت و سپس در ملاقاتی با حضرت، اطلاعاتش را عرضه نمود که حضرت همه را با دلیل کافی ابطال فرمود سپس تأکید نمودند: برو دنبال معرفت.

حسن بن عبدالله مردی متعبّد بود و در امر دین خود پشتکار بود وقتی همه درها را زد و نومید شد، مترصّد ملاقات با حضرت گردید، روزی که حضرت به سمت مزرعه خود می رفتند، با حضرت همراه گردید و گفت: فدایت شوم، من در نزد خداوند بر شما اقامه حجّت میکنم اگر دست مرا نگیرید و راهنمایی نکنید، لطف نموده مرا بر« معرفت حق» راهنمایی نمائید.

حضرت جریان وصایت بحق حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و بطلان خلافت غاصبانه ابی بکر و عمر را بیان فرمودند، واضح و مستدل؛

او هم پذیرفت و پرسید: پس از امیرالمؤمنین استمرار جریان وصایت چگونه بود؟

حضرت فرمود: امامان هدی به ترتیب پس از حضرت امیر امام حسن مجتبی علیه السلام و سپس امام حسین علیه السلام و آنگاه امام سجاد علیه السلام و پس از وی امام محمدباقر علیه السلام و سپس پدرم امام جعفر صادق علیه السلام بودند.

حسن بن عبدالله که مردی پیگیر بود گفت: فدایت شوم چه کسی امروز امام است؟ حضرت فرمود: اگر بگویم می پذیری؟

گفت: آری

حضرت فرمود: من

او گفت: فدایت شوم. آیا آیتی و نشانه ای ارائه نمی کنید که بدان استناد کنم؟

امام فرمودند: برو پیش آن درخت و بگو: « موسی بن جعفر می گوید: بیا!»

حسن بن عبدالله می گوید: وقتی پیام حضرت را رساندم، به خدا سوگند آن درخت زمین را شکافت و به محضر امام رسید، سپس حضرت اشاره نمودند و درخت به جای خود برگشت. حسن از آن روز در زمره یاران حضرت درآمد و تحت تربیت امام قرار گرفت و قبلا خواب های خوشی می دید که دیگر قطع شد.

شبی حضرت امام صادق علیه السلام را در خواب دید و از قطع خوابهای شیرین گله کرد، حضرت فرمود: نگران نباش. « کان المؤمن اذا رسخ فی الایمان رفع عنه الرویا» (چون ایمان مؤمن استوار شود خوابهایش قطع گردد.)

منابع:

بحار الانوار، ج 48، ص 52 از بصائر الدرجات.


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 سه شنبه 26 مهر 1384 [05:32 ]   3   شکوفه رنجبری      جاری 
 یکشنبه 09 اسفند 1383 [11:18 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 چهارشنبه 17 تیر 1383 [11:29 ]   1   مینا ورمزیار      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..