تاریخچه ی:
امام کاظم علیه السلام و راهنمایی مرد جویای حقیقت
تفاوت با نگارش: 2
- | ((شعیب عقرقرونی|شعیب عقر قوی )) گفت: در ایام حج در ((مکه|مکه ))دم موسی ن عر علیه السلام سیم. رت بدون مقدمه فرمودند: فردا مردی از اهل مغرب با تو ملاقات می کند. تنومند و بلند بالاست و نامش یعقوب است. راجع من مطالبی می پرسد. بگو که من امام بر حق هستم و همه سؤالهایش را جواب بده و اگر خواستار ملاقات من بود او را ب یدار من بیاور.
فردا وقتی مشغول طواف بودم مردی بلند قد و تنومند به من نزدیک شد و گفت: می خواهم راجع به دوستت بپرسم. گفتم: کام یک؟ گفت: موسی بن جعفر گفتم: اسمت چیست؟ گفت: یعقوب گفتم: اهل کجا هستی؟ گفت: مغرب گفتم: مرا از کجا میشناسی؟ گفت: دیشب در خواب دیدم که شخصی نشانی تو را به من داد و گفت هر چه می خواهی از او بپرس. گتم: فا ا بشین طوا ا مام کنم. |
+ | ((شعیب عقرقرونی|شعیب عقرقوی)) میگفت: در ایام حج در ((مکه|مکه)) ند ((حضرت امم موسی ک علیه السلام|مام موسی کظم لیه لسلام)) رفتم. امام بدون مقدمه فرمود:«فردا مردی از اهل مغرب با تو ملاقات می کند. تنومند و بلند بالاست و نامش یعقوب است. راجع من مطالبی می پرسد. بگو که من امام بر حق هستم، و همه سؤالهایش را جواب بده و اگر خواستار ملاقات من بود او را د من بیاور.» فردا وقتی مشغول طواف بودم مردی بلندقد و تنومند به من نزدیک شد و گفت:«می خواهم راجع به دوستت بپرسم.» گفتم:«چه کی؟» گفت:«موسی بن جعفر.» گفتم:«اسمت چیست؟» گفت:«یعقوب.» گفتم:«اهل کجا هستی؟» گفت:«مغرب.» گفتم:«مرا از کجا می شناسی؟» گفت:«دیشب در خواب دیدم که شخصی نشانی تو را به من داد و گفت هر چه می خواهی از او بپرس.» من نیز هر ه میاستم گفت و ا ا با اام آشنا کم، و طولی نکشید که ا ز شیعیان مام شد. |
| منابع: | | منابع: |
- | بحار الانوار، ج 48، ص 36، ح 7 از رجال کشی. |
+ | بحار الانوار، ج 48، ص 36، ح 7 از رجال کشی. |
| مراجعه شود به: | | مراجعه شود به: |
- | ((یت اساا ر میان لم و )) |
+ | ((مم کظم علیه اسلا ربی انا)) |