در زمانی که حضرت در
بغداد بودند روزی هشام بن ابراهیم عباسی به نزد امام آمد و گفت: مولای من، حواله ای از فضل بن یونس طلب دارم، اگر میشود پا در میانی کنید و زبان خیری وسط بگذارید تا نقد شود.
حضرت از جا حرکت نمود و به در خانه فضل آمد. غلام فضل به ارباب خود گفت: ابوالحسن موسی بر در خانه است. فضل از خوشحالی گفت: اگر راست بگویی، آزاد در راه خدا هستی و سراسیمه و پابرهنه در کمال ادب سمت درب خانه دوید. چشمش که به حضرت افتاد، خود را روی پای امام افکند و بوسید و به خانه دعوت نمود.
حضرت نیز داخل خانه شدند و سپس فرمودند: حاجت هشام را برآور. بلافاصله فضل بن یونس اطاعت نمود و سپس گفت: "مولای من وقت نهار است. آیا بمن افتخار میدهید که نهار را در منزل ما نوش جان کنید؟" امام پذیرفتند و غذا آورده شد. بر سر سفره به نوعی به کراهت خوردن غذای داغ اشاره فرمودند.
منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 109، از رجال کشی.
مراجعه شود به:
تربیت انسانها در میدان علم و عمل