تاریخچه ی:
امام کاظم علیه السلام و حل مشکل هشام
تفاوت با نگارش: 1
- | در مای که حضرت در ((بغداد|بغداد ))بودن روزی هشام بن ابراهیم عباسی به نزد اام و گفت: مولای من، وال ای از بن یونس لب دارم، اگر ید پا در میانی کنید و بان خیری وسط بگاری تا ند د. |
+ | در یای که ((حضرت امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسی کاظم علیه السلام)) در ((بغداد|بغداد)) بود روزی هشام بن ابراهیم عباسی نزد ا و گفت:« مولای من، ز فضل بن یونس طلب دارم. لطا پا در میانی کی زبان خیری وسط بگذارید تا پولم نقد شود.» امام برخاست و ه در خانه فضل رفت. غلام فضل به ارباب خود گفت:« ابوالحسن موسی بر در خانه آمه است.» فضل از خوشحال گفت:« اگر راست بگیی در را خدا آزادت میکنم.» و سراسیمه و پابرهنه در کمال ادب سمت در خانه دوید. همین ک شمش به امام افتاد، خود را روی پای او افکند و و را به خانه دعوت کرد. امام داخل خانه شد و فرمود:« خواستهی هشام را برآور.» فضل بن یونس بلافاصله اطاعت کرد و طلب هشام را داد. سپس گف:«مولای من، وقت ناهار است. آی به من افتخار میدهید ناار را در منم مهمان باشید؟» امام نیز پذیرفت. |
- | حضرت از جا حرکت نمود و به در خانه فضل آمد. غلام فضل به رباب خود گفت: ابوالحن موسی بر در خاه است. ضل از خوشحالی گفت: اگر راست بگویی، زاد ر اه دا هست و سرایمه و پابرهنه ر کمال ادب سمت درب خانه دوید. شمش که به حضرت افتاد، خود را روی پای امام افکند و بوسید و به خانه دعوت نمود. |
+ | !مناب: />*بحر ااوار، 48 109، ا رال شی. |
- | حضرت نیز دال انه شدند و سپس فرمودند: حاجت هشام را برآور. بلافاصله فضل بن یونس اطاعت نمود و سپس گفت: "مولای من وقت نهار است. آیا بمن افتخار میدهید که نها را در منزل ما نوش جان کنید؟" امام پذیرفتند و غذا آورده شد. بر سر سفره به نوعی ب کراهت خوردن غذای داغ اشاره فرمودند.
منابع: بحار الوار، ج 48، ص 109، از رجال کشی.
مراجعه شود به:
((تربیت انسانها در میدان علم و عمل)) |
+ | !مراه شود به: />*((امام کام عیه الام و تربیت انسانها)) |