تاریخچه ی:
امام علی علیه السلام و پیشگویی جنایات آل مروان
تفاوت با نگارش: 1
- | مردی از قبیلهء مراد میگوید: در جنگ بصره پس از پایان جنگ رگیری، کا امیرالمؤمنین علیه السلام ایستاده بودم که ((عبدالله بن عباس|ابن عباس)) کن رت آمد و گفت: خواسته ای دارم. > >رت فرمود: من میدانم خواسته ات چیست، آمده ای که برای ((مروان بن حکم)) امان بگیری. > >ابن عباس گفت: آری، میخواهم که شما او را در امان قار دهید. > >رت فرمود: من به او امان دادم، ولی او را دست بسته نزد من بیاور که بیشتر مایهء ذلت و خواری او شود. > >ابن عباس او را به طنابی بسته بود و مانند بوزینه ای می آورد وقتی نزد رت آند، امیرالمؤمنین به مروان گفت: آیا ((بیعت)) میکنی؟ > >مروان پاسخ داد: بله، ولی در دلم هنوز نسبت به ا خرنی نی. > >رت فرمود: خداوند به آنچه در دلهاست آگاهتر است |
+ | مردی از قبیله ی مراد مگوید: در جنگ ((بصره)) پس از پایان جنگ، کار ((ضرت امیرالمؤمنین ل علی اللام|امیرالمؤمنین علی علیه السلام)) ایستاده بودم که ((عبدالله بن عباس|ابن عباس)) ن مم آمد و گفت:« خواسته ای دارم. » مم فرمود:« می دانم خواستهات چیست. آمدهای برای ((مروان بن حکم)) امان بگیری. » ابن عباس گفت: « آری، می خواهم او را امان دهید.» مم فرمود:« به او امان میدهم، ولی او را دست بسته نزد من بیاور تا بیشتر مایهی ذلت و خواری او شود.» ابن عباس او را به طنابی بست و مانند بوزینهای نزد مم آد. />امیرالمؤمنین به مروان گفت:« آیا ((بیعت)) می کنی؟ » مروان پاسخ داد:« بله، ولی در دلم هنوز نسبت به ریت نرم. » مم فرمود:« خداوند به آنچه در دل هاست آگاهتر است. » |
- | وقتی مروان خواست با رت بیعت کند امام دستش را کشید و فرمود: من نیازی به بیعت مروان ندارم دست او دست یهودی است (یهود مظهر پیمان شکنی و بی وفائی است) اگر مروان با دستش بیست مرتبه با من بیعت کند، به بدترین رت و زت ترین یوه ن را یکند. |
+ | وقتی مروان خواست با مم بیعت کند، امام دستش را عقب کشید و فرمود:« من نیازی به بیعت مروان ندارم. دست او دست یهودی است. (یهودیان مظهر پیمانشکنی و بی وفایی هستند.) اگر مروان بیست مرتبه با من بیعت کند، به بدترین ک، آن را خواهد شکست.» آن گاه به او فرمود:«ای مروان، ترسیدی که در این جنگ سرت را از ست بدهی؟ هرگز! به خدا سوگند تو نمی میری تا اینکه ز نسل تو کسانی متولد شوند که ین امت را با شکجه و عذاب، به سختی و گسنگی بیفکنند و از جامهای تلخ و ناگوار به آنان بنوشانند.» |
- | آنگاه حضرت به او فرمود: ای مروان، ترسیدی که در این جنگ جمل سرت را از دست بدهی؟ هرگز! به خدا سوگند تو نمیمیری تا اینکه از صلب تو فلانی و فلانی خارج شوند و با شکنجه و عذاب این امت را به سختی و گرسنگی بیفکنند و از جامهای تلخ و ناگوار به آنان بنوشانند.
منابع: بحارالانوار، ج 41، ص 298، حدیث 26 --------- خرایج راوندی |
+ | !منابع: *بحارالانوار، ج 41، ص 298، حدیث 26 ------ خرایج راوندی |