تاریخچه ی:
امام علی علیه السلام و توبیخ شریح قاضی
((حضرت امام محمد باقر علیه السلام|امام باقر علیه السلام)) میفرماید:
((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|حضرت علی علیه السلام)) در ((مسجد کوفه ))نشسته بود که شخصی به نام ((عبدالله بن فضل تمیمی )) در حالی که زره ((طلحه ))را همراه داشت به مسجد آمد.
امام به او فرمود:« این زره طلحه است که در ((جنگ جمل|جنگ جمل ))با خیانت و حیله از او گرفتهای.»
او به حضرت گفت:« میان من و خودت، به کسی که برای قضاوت میان مسلمانان برگزیدهای، حق داوری بده.» امام علیه السلام ((شریح قاضی ))را انتخاب کرد و به او فرمود:« این زره مال ((طلحه|طلحه ))است که او دزدیده است.» شریح از امام، شاهد خواست. امام، فرزندش ((حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام|امام حسن)) را خواست و او گواهی داد که زره از آنِ طلحه است.
شریح گفت:« این یک شاهد. باید شاهد دیگری هم بیاوری.» امام علیه السلام، خدمتکارش، ((قنبر ))، را صدا زد و او نیز شهادت داد که زره از آنِ طلحه است که آن را در جنگ جمل دزدیده.
شریح گفت این مرد، غلام است و من با گواهی یک غلام، حکم نمی کنم.
در این هنگام، امام خشمگین شد و فرمود:« زره را بگیرید، زیرا شریح سه بار قضاوت ظالمانه و ناحق کرد.»
شریح به امام گفت:« دیگر قضاوت نمیکنم تا بگویی چگونه سه مرتبه به ناحق قضاوت کردم.»
امام فرمود:« وای بر تو! اولین قضاوت ناحق تو این بود که وقتی به تو گفتم این زره طلحه است، تو از من شاهد خواستی، در حالی که ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه وآله)) فرمود مال دزدی، هر کجا دیده شد، بدون نیاز به شاهد باید پس گرفته شود.
دوم اینکه حسن شهادت داد و تو گفتی شاهد دیگری لازم است؛ در حالی که رسول خدا با یک شاهد قضاوت می کرد. سومین ظلمت هم این بود که قنبر شهادت داد و تو گفتی شهادت غلام پذیرفته نیست؛ در حالی که غلام اگر عادل باشد شهادتش پذیرفته است.»
آنگاه امام در پایان افزود:« وای بر تو! امام مسلمانان نسبت به کوچکترین امور مسلمانان مورد اطمینان است.»
بحارالانوار، ج 40، ص 301، حدیث 78 -------- فروغ کافی