تاریخچه ی:
امام رضا علیه السلام و تعبیر خواب یکی از یاران
ابی حبیب نباجی میگوید: ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» ))را در خواب دیدم که گویا به نباج (1) آمده اند و در مسجدی که همه ساله حجّاج در آن وارد می شوند نشسته اند. من خدمت حضرت رسیدم و به ایشان سلام کردم. طبقی از خرمای صیحانی نزد آن حضرت بود. حضرت مشتی از آن خرما به من دادند.
آنها را شمردم هجده دانه بود. من از این خواب به نظرم آمد که هجده سال دیگر عمر خواهم کرد.
از این جریان بیست روز گذشت. روزی در زمینم زراعت می کردم که به من خبر دادند ((حضرت امام رضا علیه السلام|حضرت رضا علیه السلام)) از ((مدینه ))به نباج آمده اند و در همان مسجد اقامت کرده اند. من خدمت حضرت رسیدم. دیدم مردم به طرف آن حضرت می آیند و حضرت هم در همان جایی که در خواب دیده بودم، نشسته اند و به همان وضعیّت بر روی حصیری نشسته اند و طبقی از خرمای صیحانی جلوی آن حضرت است.
به آن حضرت سلام کردم و حضرت جواب دادند و مرا نزد خود خواندند و مشتی از خرما به من عنایت کردند. خرماها را شمردم و دیدم هجده عدد است. عرض کردم: یابن رسول الله! بیشتر عنایت کنید! حضرت فرمود: اگر رسول خدا بیشتر می داد، من هم بیشتر می دادم.
(1): نباج، محلی است بر سر راه ((بصره|بصره ))
منابع:
بحار الانوار، ج 49، ص 35، ح 15. از عیون الاخبار رضا، ج 2، ص 210.
مراجعه شود به:
((معجزات حضرت رضا علیه السلام))