تاریخچه ی:
امام حسین علیه السلام و تصمیم به تهیه آب در روز عاشورا
تفاوت با نگارش: 2
- | در روز عاشورا هنگامی که امام حسین علیه السلام خواست عازم میدان شود و با اهل بیتش وداع کرد، دختر سه سالهاش فریاد برآورد که:« پدرجان، تشنهام!» > >امام فرمود:« دخترکم، کمی صبر کن تا برایت آب بیاورم.» > >سپس روانه میدان شد و به سوی ((فرات)) رفت. در این هنگام، مردی از سپاه کوفه فریاد زد:« ای حسین! لشگر به خیمههایت حمله کرد.» امام بی آنکه آب بردارد، به سرعت از فرات بیرون آمد و خود را به خیمهها رساند. > >دختر امام به استقبال پدر آمد و گفت:« پدرجان، برای من آب آوردهای؟» امام با شنیدن این سخن، اشک از دیدگانش جاری شد و فرمود:« عزیزم! به خدا سوگند، تحمل تشنگی و بی قراری تو برای من دشوار است.» > >سپس انگشت خود را در دهان آن کودک گذاشت و دست بر پیشانی او کشید و او را آرام کرد. |
+ | در روز عاشورا هنگامی که ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام)) خواست عازم میدان شود و با اهل بیتش وداع کرد، دختر سه سالهاش فریاد برآورد که:« پدرجان، تشنهام!» امام فرمود:« دخترکم، کمی صبر کن تا برایت آب بیاورم.» سپس روانه میدان شد و به سوی ((فرات)) رفت. در این هنگام، مردی از سپاه ((کوفه)) فریاد زد:« ای حسین! لشگر به خیمههایت حمله کرد.» امام بی آنکه آب بردارد، به سرعت از فرات بیرون آمد و خود را به خیمهها رساند. دختر امام به استقبال پدر آمد و گفت:« پدرجان، برای من آب آوردهای؟» امام با شنیدن این سخن، اشک از دیدگانش جاری شد و فرمود:« عزیزم! به خدا سوگند، تحمل تشنگی و بی قراری تو برای من دشوار است.» سپس انگشت خود را در دهان آن کودک گذاشت و دست بر پیشانی او کشید و او را آرام کرد. |
- | منابع: قصه کربلا، ص 360.
مخزن البکاء ملا صالح برغانی، مجلس نهم. |
+ | !منابع: *قصه کربلا، ص 360. *مخزن البکاء ملا صالح برغانی، مجلس نهم. |
- | مراجعه شود به:
((تنهایی امام و یاری با امام سجاد)) |
+ | !مراجعه شود به: *((تنهایی امام حسین و یاری امام سجاد علیهماالسلام در کربلا)) |