تاریخچه ی:
اضمحلال جامعه ایرانی در عهد مغول و ایلخانان
تفاوت با نگارش: 1
- | !اضمحلال و فو پاشی تم ایرانی در عهد مغول و ایلخانان |
+ | V{maketoc} !اضمحلال ام ی ایرانی در عهد مغول و ایلخانان |
- | تهاجم مغولان و پس حاکم شدن ((الخانان))، در هم ریختن مبانی حیات جامعه مغلوب، راه یافتن انحطاط و زبونی در قوم مغلوب و پدیداری بسیاری از مفاسد اجتماعی بود. یکی از بارزترین علل ((انحطاط ))جبری ایرانیان در این دوره، غلبه قوم بیابانگرد وحشی بود که به هیچ یک از آداب و سنن و اصول اجتماعی و سیاسی خو نگرفته بودند و پابندی نشان نمیدادند. از این رو، بنیان قدرت و حکومت جابرانه خود را تنها در سایه تهاجم، قتل و غارت و ریشه کنی مبانی و مناسبات اجتماعی مییافتند. |
+ | __تهاجم مغولان__ ، |
- | نتیجه چنین حملههای بنیاد براندازی که در روزگاران قدیم به وسیله دستههای بزرگ از وحشین بر ممالک آباد، ثروتمند و متمدن صورت میگرفت، نابودی تمدن و کشته شدن بیشتر اقویا و باقی ماندن افراد ضعیف و فراریانی بود که به بیقولهها و بیابانها پناه میبردند. به عبارت دیگر، از میان رفتن طبقات برگزیده اجتماع و اقشار فرهیخته و صاحب نظر و کاردان، بر پریشانی هر چه بیشتر مردمان ضعیف میافزود و جمعیتهای منحط و چاکر منش و فاقد اخلاق را که نه حاجتی به عمارت و آبادانی و نه توان اندیشهای در بهبود اوضاع و نه همت و حال و شوقی در این کار داشتند، در مصدر کارها حاکم بر سرنوشت مردمان میساخت. در این کشاکشها، تمدن مغلوب، با از دست دادن طبقه حاکمه با سابقه و افراد کاردان خود، میدان را برای حادثه جویا نو رسیده و تازه کار خالی میگذاشت و آنان نیز از راه سازش با مهاجمان و ارتگران به آب و نان و جاه و جلال میرسیدند. تسلط این طبقه، خود بلایی بزرگتر بود، چه این دسته از مردم فروماه ز بزرداشت فاضلان اِعراض یکردند و ناکسانی چون خود را بر میکشیدند و جاه و مقام میدادند و غلب گران غارتگر را در برانداختن خاندانها و قتل و کشتار و چپاول راهبر و ((هادی)) میشدند. بهترین تصویری را که میتوان از این احوال در سده هفتم هجری مشاهده کرد، ((عطا ملک جوینی)) با انشاء مزین زیبای خود شرح داده است: «.... هر مزدوری دستوری و هر مُزَورّی وزیری و هر مُدْبِری دبیری و هر مُستَنْدفی مُستوفی و هر مُسْرفی مُشرفی و هر شیطانی نایب دیوانی .... و هر شاگرد پایگاهی خداون حرمت و جاهی و هر فرّاشی صاحب دورباشی و هر جافی کافی و هر خسی کسی و هر خیسی رئیسی و هر غادِری قادِری و هر دستار بندی بزرگوار دانشمندی و هر جَمّالی از کثرت مال با جَمالی و هر حَمّالی از مساعدت اقبال با فُسْحَتِ حالی |
+ | __در هم ریتن مبانی حیات جامعه مغلوب__، />__راه یاتن انطاط و زبونی در وم مغلب__ و />__پدیداری بسیاری ا مفاسد اجتماعی__ |
- | زاده دلان گوش بالش دادند وز حسرت و غم سینه بنالش دادند پشت هنر آن روز شکستست درست کین بی هنران پشت ببالش دادند« «جهانگشای جوینی، ج 1، ص 4 - 5» |
+ | ا ب دنبال داشت. |
| + | غلبه قوم بیابانگرد مغول که به آداب و سنن و اصول اجتماعی و سیاسی خو نگرفته بودند و بنیان قدرت و حکومت آنها که تنها در سایه تهاجم، قتل و غارت و ریشه کنی مبانی و مناسبات اجتماعی خلاصه شده بود، از بارزترین علل ((انحطاط ))جبری ایرانیان در این دوره به شمار می رود. |
- | !زمامداران فومایه سی هرایی اجتماع واژگون شدن مبانی اتماعی و رفتن به سوی قهقرا و انطا همراه نوع معایب و مفاس اجتماعی، فرجام طبیعی چنین شرایطی است. وقتی مردمی فرومایه، بدون هیچ گونه ربیت آوزش و فت اخاقی پندده زمام مور ا ب دست گیرند، طبعا به همه مکار پ پا میزنند و همه ذال را اح میشمرند. رواج اوع مفاسد ز درو و تزیر د اتشاء و ی اعتیی ب ضایل اقی و نانی و ملی و نظایر ، نتیجه جبی ین وضعی ات. ستگا اکمهی که ر اثر چیرگی مغولان ر د ن پدید آمد، و نسل اجرایی و کارگزری که زیر ست ین فرو میان تربیت شد، سقوط دولتشان و به همراه آن سقوط اجتماعی و تمدنی ایران را رقم زد. |
+ | نیجه چین لهای بنیا برانا که واران قدیم به وی تهای ری ا یاباگردا بر مماک اد، ثرمند و مدن وت یگر، اوی ت ک ن مری بو اگ ا الم ه ر م رد آن جان یکی از زرتین ملاتشان بود. |
| + | !!روی کار آمدن نوکیسگان |
| + | در این کشاکشها، تمدن مغلوب، با از دست دادن طبقه حاکمه با سابقه و افراد کاردان خود، میدان را برای حادثه جویان نو رسیده و تازه کار خالی میگذاشت و آنان نیز از راه سازش با مهاجمان و غارتگران به آب و نان و جاه و جلال میرسیدند. |
- | ! یوع بدگویی و سعایت رجال از یکدیگر عه مولان در سراسر کتابای تاریخی، اخبار رجال و بزرگن این دوره، مووع سعایت و بدگویی جال عله یدیگر که امری عادی ه بود، ملاظه میود. کمتر زیری از وزیرا این دوره ا متوان یاف که به مرگ طبیعی دگذشت با. یو ای سعایتها در دتاه حکومتی نشانه آن است که دستگا حاکمه غیر ملی و چپاولگر به کارگزاران و عمال خود اعتماد نداشت و هر اتهامی را درباره آنان میپی؛ و هم فِقا اصول و ضوابط برای احراز مقامات عالی، به هر کسی اجازه میداد ک رای وول به آن مقام و پست، از راه بدگویی و وارد شدن در زد و بندهای جناحی و یای منحط و توطئه ینی و روغ پراکنی و زویر و ب نهادی، بکشد تا ه وصال مطلوب برسد. از سوی دیگر، ملت ایران با حمله خانمانسوز ((مغول)) به نحوی فاسد شده و ارزشای اجتاعی و دینی خود را از دست داده بود که مدم به جای اتحا و اتفاق در برابر ای مه بیداد، غالباً به جان یکدیگر میافتادند و حتی رجال با فضیلت را یرا نمیشدند و با دنباله روی از روش دولتمردان دست در جیب و سرکیسه کردن هم نوعان میکدند تا دیگری هم، همین کار را با آن کند. |
+ | سلط این قه ود بایی بزرگر ود، ه این ده ا مدم روایه، ا بزرگدشت الن وی یکردند و ناکسای چون خود را بر میکی و ا و مقام میداد و لبه گران اتگر را ر باداتن خاندانها و ت و کتا و اول رار و هادی میدند. |
| + | بهترین تصویری را که میتوان از این احوال در سده هفتم هجری مشاهده کرد، |
- | ! انحطاط عقلی و فک((ری)) و علمی مخرب ترین آار تهاجم مغولان اما بدترین اثرات مخرب چنین اوضاعی، ((انحطاط)) عقلی، فکری و علمی بود که در تعاقب تهاجم مغولان، پدید آمد. از میان رفتن بسیاری از رجال علمی و مذهبی و مهاجرت دسته جمعی بازماندگان این رجال به سایر دیار، از یک سو جامعه را از بازسازی فکری تهی ساخت، ولی از سوی دیگر، بقایای همین عالمان، اجازه داد تا مرده ریگ تمدن ایرانی در دیگر نقاط به تدریج شکوفا شده و جامعه به یک باره از دستاوردهای تمدنی و پیشینه تاریخی خود تهی نگردد. نقش این عالمان در بازسازی تمدن ایرانی با وجودی که غیر قابل انکار است، اما نمیتوان حضور تاریخی ی بلی زرگ را که مدتها بعد و حتی تا کنون، روحیه ایرانی را آزرده است، نادیده گرفت. شاید وههای اریی جامعه شناختی اریی و روانناسی اتعی ما تاند به شناسایی بسیاری رفاای ناا امی ام ایرانی ی ر، ر رف ای اهناریها و در ترسی ا ایرانی ات. ا ای رو پوای ایخی صر بیان وقای یش ده ر ه از مایی ری آ لا یود، این تاریخی است یت ر ده ک بیری از ایانیا هنو امن و ان رت و یامدهی اگر ی تایخیاند. ضور د ایا فهگ یم ریت یوا در ی نلایی که یپی آینده خواهن مد ی ا مید را ای بگرد که ایانی یرانین بواند بر ارات ا وانی این وا قیع شبی آن که ا ضا در ین رزمین کم روی ناده است، ا آیند و ا د ی یهی هر و ایای ار ر رای نهای دی یاگار و میاث ای گارند. |
+ | ((__عطا ملک جوینی__)) با انشاء مزین زیبای خود شرح داده است:
__~~blue:.... هر مزدوری دستوری و هر مُزَورّی وزیری و هر مُدْبِری دبیری و هر مُستَنْدفی مُستوفی و هر مُسْرفی مُشرفی و هر شیطانی نایب دیوانی .... و هر شاگرد پایگاهی خداوند حرمت و جاهی و هر فرّاشی صاحب دورباشی و هر جافی کافی و هر خسی کسی و هر خیسی رئیسی و هر غادِری قادِری و هر دستار بندی بزرگوار دانشمندی و هر جَمّالی از کثرت مال با جَمالی و هر حَمّالی از مساعدت اقبال با فُسْحَتِ حالی ~~__
__~~blue:آزاده دلان گوش بمالش دادند~~__ __~~blue:وز حسرت و غم سینه بنالش دادند~~__ __~~blue:پشت هنر آن روز شکستست درست~~__ __~~blue:کین بی هنران پشت ببالش دادند5~~__ «جهانگشای جوینی، ج 1، ص 4 - 5»
!!زمامداران فرومایه و سیر قهقرایی اجتماع واژگون شدن مبانی اجتماعی و رفتن به سوی قهقرا و انحطاط، همراه با انواع معایب و مفاسد اجتماعی، فرجام طبیعی چنین شرایطی است.
وقتی مردمی فرومایه، بدون هیچ گونه تربیت و آموزش و صفات اخلاقی پسندیده، زمام امور را به دست گیرند، طبعاً به همه مکارم پشت پا میزنند و همه رذایل را مباح میشمرند.
رواج انواع مفاسد از دروغ و تزویر و دزدی و ارتشاء و بی اعتنایی به فضایل اخلاقی و انسانی و ملی و نظایر آن، نتیجه جبری چنین وضعی است.
دستگاه حاکمهای که بر اثر چیرگی مغولان، در عهد آنان پدید آمد، و نسل اجرایی و کارگزاری که زیر دست این فرو مایگان تربیت شد، سقوط دولتشان و به همراه آن سقوط اجتماعی و تمدنی ایران را رقم زد.
!!شیوع بدگویی و سعایت رجال از یکدیگر در عهد مغولان در سراسر کتابهای تاریخی، اخبار رجال و بزرگان این دوره، موضوع سعایت و بدگویی رجال علیه یکدیگر که امری عادی شده بود، ملاحظه میشود.
کمتر وزیری از وزیران این دوره را میتوان یافت که به مرگ طبیعی درگذشته باشد. شیوع این سعایتها در دستگاه حکومتی نشانه آن ست که دستگاه حاکمه غیر ملی و چپاولگر به کارگزاران و عمال خود اعتماد نداشت و هر اتهامی را درباره آنان میپذیرفت؛
و هم فِقدان اصول و ضوابط برای احراز مقامات عالی، به هر کسی اجازه میداد که برای وصول به آن مقام و پست، از راه بدگویی و وارد شدن در زد و بندهای جناحی و سیاسی منحط و توطئه چینی و دروغ پراکنی و تزویر و بد نهادی، بکوشد تا به وصال مطلوب برسد.
از سوی دیگر، ملت ایران با حمله خانمانسوز ((مغول)) به نحوی فاسد شده و ارزشهای اجتماعی و دینی خود را از دست داده بود که مردم به جای اتحاد و اتفاق در برابر این همه بیداد، غالباً به جان یکدیگر میافتادند و حتی رجال با فضیلت را پذیرا نمیشدند و با دنباله روی از روش دولتمردان دست در جیب و سرکیسه کردن هم نوعان میکردند تا دیگری هم، همین کار را با آن کند.
!!انحطاط فکری در عصر مغول اما بدترین اثرات مخرب چنین اوضاعی، ((انحطاط)) عقلی، فکری و علمی بود که در تعاقب تهاجم مغولان، پدید آمد.
از بین رفتن بسیاری از رجال علمی و مذهبی و مهاجرت دسته جمعی بازماندگان این رجال به سایر دیار، از یک سو جامعه را از بازسازی فکری تهی ساخت /> ولی از سوی دیگر، بقایای همین عالمان، اجازه دادند تا مرده ریگ تمدن ایرانی در دیگر نقاط به تدریج شکوفا شده و جامعه به یک باره از دستاوردهای تمدنی و پیشینه تاریخی خود تهی نگردد.
نقش این عالمان در بازسازی تمدن ایرانی غیر قابل انکار است، اما نمیتوان حضور تاریخی له ی ول را که مدتها بعد و حتی تا کنون، روحیه ایرانی را آزرده است، نادیده گرفت. /> !~~blue:هی یگ ب جامعه ی ایان در هد مغول و ایلخانن~~ البته درست ات ک مله ی م ی د هایی بسیار سختی بر ات اا اینکه تما تیرا را گردن حمله مول ینازیم دوران پیش از مغول را بدون هیچ شکلی ریابی کیم، ه بیراهه رفه ای. /> یش از حمله مغول نی بار ها فرومایگان به قدرت رسیدد فضایل اقی را زیر گشتند و با درغ و تویر راه ا برای خد و بسط قدرت خو شود. بدند کسانی که ا د گویی و ریی برتران را ر زین و د ر ی نها تکی دند. از یک س باید ذیریم ک ا ی مول این خصلتهای نا درست نسانی رجسته شد. چرا ک له ی خامان باندازی ورت گرفت و خیلی از نهاهایی که نظا دهنه ی امع ی ن روز چه شرا ه روتا ه بو از ی رفت و ی برای مدی دار رت شدد. نه هایی ک تا دی می توانستند ر دن به جامه اثیر گذا باشد. /> مله ای ی ی ب هره وستا یر ایی رای عدل انصاف باقی نگذاشت که دم پای ن آن باشند و البته هر کس خود و جان ا مقدم ر یگری ی پنات. ظا مین دای و مایاتی و سرباز گیی ر دوره ی ایلانا یگر امنیی بای ردم عادی بر جای نگاشته بد.
اا ز وی دیگر باید این را م ر ظر گرت ک خلق و وی یک لت ، آنی شکل نگرفته ات اگر در وره ی مله ی مغول و بعد از آن در دوره ی ایلخانن حاد تر شده است ، ه تنها نیج ی آن دوان ست ک نیز در ن پیش ز حمله ی ول هم یه ارد. و الته عکس اعملی ت ا وی مردم درگی ر شرایط آن ز جامعه ی ایران. /> گ در ران ایلخانن فرومایگانی روی کار آمدند ، نبای باعث ود که ما ری ار آمن زرگان این دوره را نادیده بگیریم. |