ابرهه فرمانده سپاهی هفتاد هزار نفری بود که به دستور پادشاه
حبشه (نجاشی) برای سرکوب
ذونواس، پادشاه
یمن، که به کشتار مسیحیان پرداخته بود، به یمن اعزام شده بود.
ماجرا از این قرار بود که ذونواس هنگام عبور از
مدینه، به دعوت یهودیان یثرب به دین یهود در آمده و در پی آن برای گسترش یهودیت با مسیحیان به جنگ پرداخته بود، تا آن جا که بسیاری از مسیحیان نجران را در آتش سوزانده بود. (1)
یکی از مسیحیان این خبر را به
قیصر روم رساند و از او کمک خواست. قیصر روم، نجاشی را مأمور سرکوب ذونواس کرد و او نیز لشگری هفتاد هزار نفری از مردم حبشه را به فرماندهی ابرهه به سمت یمن گسیل داشت. ابرهه پس از شکست ذونواس به پادشاهی یمن رسید.
وی
کلیسایی در منطقه
صنعاء به نام قلیس بنا نهاد و در نامه ای به پادشاه
حبشه چنین نوشت:«کلیسایی بنا نهادهام که نظیر ندارد. پس از اتمام ساخت آن، زائران
کعبه را به سوی آن خواهم کشید.»
با انتشار مضمون این نامه در بین اعراب، مردی از قبیله
بنی فقیم برای ابراز انزجار کلیسای ابرهه را با مدفوع خود آلوده ساخت.
ابرهه در پی این اقدام تحقیرآمیز با لشگری انبوه و 14 رأس فیل، در
سال 570 میلادی برای تخریب کعبه به مکه یورش برد، اما خداوند دستههایی از پرندگان آسمانی به نام
ابابیل را مأمور جلوگیری از تخریب کعبه کرد. پرندگان با سنگریزههایی که به منقار داشتند به لشگر ابرهه هجوم بردند و او و لشگرش را به هلاکت رساندند. حکایت حملهی ابابیل در
سوره فیل بیان شده است.
توضیح 1) نویسنده کتاب الکامل، ماجرای
اصحاب اخدود (سوره بروج آیه 4 تا 8) را مربوط به داستان سوزاندن مسیحیان میداند.
منابع:
الکامل، ج 1، ص 276 و 277 . فروغ ابدیت، ج 1، ص 125