منو
 کاربر Online
1332 کاربر online
تاریخچه ی: شهادت فاطمه علیهاسلام

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:2
در شهادت فاطمه زهرا علیهاسلام اختلافات زیادی در روایات به چشم می خورد.
در بعضی از روایات چنین به نظر می آید که در حین شهادت، امیرالمومنین علی علیه السلام در مسجد بوده است و او را بعد از شهادت همسرش خبر کرده اند. ولی از بعضی از روایات برمی آید که امیرالمومنین بر بالین سر زهرا علیهاسلام حاضر بوده است.

img/daneshnameh_up/b/b9/fatemeh6.jpg


البته شاید این دو دسته روایت با هم منافاتی نداشته باشد چرا که معمولا لحظه دقیق مرگ بر اطرافیان پوشیده است؛ مثلا گاهی سنگینی حال و جواب ندادن و یا شنیده نشدن صدای نفس را مرگ می‌پندارند در حالی که هنوز روح از بدن جدا نشده و محتضر هنوز زنده است و چه بسا بعد از لحظاتی، کلماتی بگوید و آن وقت بمیرد.

روایتی که می گوید امیرالمومنین در لحظه جان دادن زهرا علیهاسلام در خانه حاضر نبوده، این است:

اسماء بنت عمیس می گوید:
وقتی شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا (علیهاسلام) نزدیک شد، فرمود:« ای اسماء، جبرئیل در رحلت پدرم مقداری کافور از بهشت آورد و پدرم آن را سه قسمت نمود. ثلثی برای خودش، ثلثی برای علی علیه السلام و ثلثی برای من. این کافور را بیاور و کنار بستر من بگذار.»
من کافور را آوردم.
سپس در حالی که خوابیده بود، روی خود را انداخت و فرمود:« وقت نماز، مرا صدا بزن. اگر جواب دادم که هیچ، و الا بدان که من به سوی پدرم شتافته ام.»

بعد از لحظاتی، فاطمه علیهاسلام را صدا زدم ولی او جوابی نداد. گفتم:« ای دختر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم! ای دختر آن کسی که به خداوندش تا قاب قوسین نزدیک شد.» اما جوابی نشنیدم.
روپوش از صورت مبارک فاطمه کنار زدم و دیدم جان به جان آفرین تسلیم کرده است. خود را روی بدن مبارکش انداختم و آن صورت نیلی را بوییدم و گفتم سلام مرا به پدرت برسان.
در این هنگام دو فرزند آن بانو، حسن و حسین، که در حدود 6 و 7 سال داشتند، از راه رسیدند و پرسیدند:« چرا مادر ما در این ساعت خوابیده؟»
گفتم:« ای یتیمان فاطمه، مادرتان نخوابیده بلکه دنیا را وداع کرده است.»
امام حسن و امام حسین خود را روی بدن مطهر مادر انداختند و او را بوسیدند. امام حسن گفت:« مادر جان، من حسنم، با من حرف بزن قبل از آن که روح از بدن من بیرون رود.»
امام حسین گفت:« مادر جان، من پسرت حسینم، با من سخن بگو قبل از آن که قلبم از حرکت بایستد و بمیرم.»
یتیمان گریه و ناله سر داده بودند.
گفتم:« ای دو ریحانه رسول خدا، بروید و پدرتان امیرالمومنین را خبر کنید.»

img/daneshnameh_up/5/55/fatemeh7.jpg


آنها با گریه و ناله خارج شدند و به طرف مسجد رفتند. خبر شهادت مادر را به امیرالمؤمنین رساندند. امیرالمؤمنین شتابان به سوی خانه آمد و در راه با صورت به زمین خورد و زمزمه کرد که:« ای دختر رسول خدا، تا تو بودی من دل خود را به تو تسلی می دادم. حالا دیگر این دل غمزده ام را به چه کسی تسلیت دهم.»
امیرالمومنین داخل خانه شد ولی با یک دنیا حسرت با جسد بی روح فاطمه روبرو گردید و این شعر را سرود:« هر دو دوست بالاخره یک روز از هم جدا می شوند و طعم فراق را خواهند چشید. اینکه من فاطمه را بعد از احمد صلی الله علیه و آله و سلم از دست دادم و بین ما فراق و جدایی حاصل شد، دلیل است بر اینکه هیچگاه دوستی‌ها و نزدیکی ها پایدار نیست و این چرخ گردون بین آنها تفرقه می افکند.»

اما روایتی که می گوید امیرالمومنین در لحظه شهادت فاطمه علیهاسلام حاضر بوده است این است:
امام علی علیه السلام می فرماید: فاطمه علیهاسلام لحظاتی قبل از شهادت گفت:« ای پسر عمو، جبرئیل نزد من آمد و بر من سلام کرد و خبر داد که من همین امروز به رفیع اعلی ملحق خواهم شد و سپس رفت.»
لحظاتی گذشت. ما که دور آن بانو نشسته بودیم شنیدیم که فاطمه گفت: « و علیکم السلام» بعد فرمود:« ای علی جان، به خدا قسم این میکائیل* است که مرا مانند جبرئیل بشارت به بهشت می دهد.»
ناگهان دیدیم فاطمه علیهاسلام چشمان خود را تا آنجا که می‌توانست باز کرد و گفت «و علیکم السلام» و سپس گفت:« علی جان، به خدا قسم قابض الارواح آمد. این عزرائیل است که بال های خود را از شرق و غرب عالم گسترده.» بعد فرمود:« سلام بر تو ای گیرنده روح ها! عجله کن و جان مرا بگیر! اما به آرامی. با من مدارا کن.»
در این هنگام فاطمه علیهاسلام چشمان بی رمق خود را بست. و پس از آن دیگر جسدی بی‌روح بود، تو گویی اصلا هیچ‌گاه زنده نبوده است.

علت نهایی وفات فاطمه علیهاسلام دو گونه بیان شده.

امام صادق علیه السلام فرمود:« علت وفات فاطمه (علیهاسلام) همان ضربه هایی بود که قنفذ، غلام عمر، به او زد و آن ضربه با غلاف شمشیر و به امر عمر بود.
و در روایتی دیگر چنین آمده: علت وفات فاطمه علیهاسلام آن بود که وقتی عمر با سیصد نفر بر خانه او هجوم برد، فاطمه علیهاسلام پشت در بود. عمر با پای خود ضربه ای به در نیم‌سوخته زد و فاطمه افتاد. سپس محسن، جنینی که در شکم داشت، سقط شد.

  • میکائیل یکی از چهار فرشته مقرب خداست که مأمور روزی رساندن به مخلوقات است .

منابع:

  • بحارالانوار، ج 43، ص 186 و 209 و 170.
  • فاطمة الزهراء رحمانی/575.
  • (ملتقی البحرین/81 فاطمه الزهراء رحمانی /5/575 2)

مراجعه شود به:


در شهادت فاطمه زهرا (علیهاسلام) اختلافات زیادی در روایات به چشم می خورد.
در بعضی از روایات چنین به نظر می آید که در حین شهادت، امیرالمومنین در مسجد بودند و آن حضرت را بعد از شهادت خبر کردند
ولی از بعضی از روایات برمی آید که امیرالمومنین بر بالین سر زهرا (علیهاسلام) حاضر بوده اند

البته این دو دسته از روایات قابل جمع است به این نحو که معمولا لحظه دقیق مرگ بر اطرافیان، پوشیده است مثلا گاهی سنگینی حال و جواب ندادن و یا صدای نفس شنیده نشدن را حمل بر مرگ میکنند و حال آنکه هنوز روح از بدن مفارقت نکرده و محتضر هنوز زنده است و چه بسا بعد از لحظاتی، کلماتی بگوید و بمیرد
اما روایتی که می گوید امیرالمومنین در لحظه جان دادن زهرا (علیهاسلام) در خانه حاضر نبودند این روایت است
بحار -/186/43 1)

اسماء بنت عمیس می گوید یا راوی دیگر می گوید وقتی شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا (علیهاسلام) نزدیک شد.
آن حضرت فرمود: ای اسماء جبرئیل در رحلت پدرم مقداری کافور از بهشت آورده و رسول خدا آنرا سه قسمت نمود ثلثی برای خودش و ثلثی برای علی علیه السلام و ثلثی برای من، این کافور در فلان موضع است آن را بیاور و کنار سر من بگذار من آوردم و گذاشتم سپس آن مخدره در حالیکه خوابیده بودند روی خود را انداختند و فرمودند بعد از لحظاتی موقعی که وقت نماز شد مرا صدا بزن، اگر جواب دادم که بلند می شوم و الا بدان که من بسوی پدرم شتافته ام.

اسماء بعد از لحظاتی چند، فاطمه (علیهاسلام) را صدا می زند و می گوید فاطمه جان امام جوابی نمی شنود می گوید ای دختر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم ای دختر آن کسیکه به خداوندش تا تاب قولین نزدیک شد. . . جوابی نمی آید
اسماء روپوش از صورت مبارک فاطمه برمی گیرد و می بیند آن حضرت جان بجان آفرین تسلیم کرده است. خود را روی بدن مبارکش می اندازد و آن صورت نیلی را می بوشد و می گوید سلام مرا به پدرت برسان.

در این هنگام دو آقازاده آن بانو، حسن و حسین که دو کودک در حدود 6 و7 سال بوده اند میرسند از اسماء می پرسند چرا مادر ما در این ساعت خوابیده؟ اسماء می گوید ای یتیمان فاطمه مادرتان نخوابیده بلکه او دنیا را وداع کرده است.

امام حسن و امام حسین خود را روی بدن مطهر مادر می اندازند و او را می بوسند، امام حسن میگوید مادر جان، من حسنم، با من حرف بزن قبل از آنکه روح از بدن من بیرون رود. امام حسین میگوید مادر جان، من پسرت حسینم، با من سخن بگو قبل از آنکه قلبم از حرکت بایستد و بمیرم.

یتیمان فاطمه سرگرم گریه و ناله اند اسماء می گوید ای دو ریحانه رسول خدا بروید و پدرتان امیرالمومنین را خبر کنید. آن دو بزرگوار خارج می شوند و بطرف مسجد می روند، وقتی به مسجد نزدیک می شوند صدای خود را به گریه و ناله بلند می کنند، اصحاب می گویند چه شده خدا نکند چشم شما گریان باشد.

حسنین (علیهماالسلام) نمی دانم چگونه و با چه کلماتی؟ خبر شهادت مادر را به امیرالمومنین می رسانند. امیرالمومنین با صورت به روی زمین می خورند و در بعضی روایات بیهوش می شوند سپس برخاسته بطرف منزل می آیند و همین طور زمزمه می کنند
که:
ای دختر رسول خدا، تا تو بودی من دل خود را به تو تسلی می دادم حالا دیگر این دل غمزده ام را به چه کسی تسلیت دهم امیرالمومنین داخل خانه می شوند ولی با یک دنیا حسرت با جسد بیروح فاطمه روبرو می گردند و این شعر را می سراید.

لکل اجتماع من خلیلین فرقه. . . تا آخر یعنی هر دو دوستی بالاخره یک روز از هم جدا میشوند و طعم فراق را خواهند چشید و اینکه من فاطمه را بعد از احمد صلی الله علیه و آله و سلم از دست دادم و بین ما فراق و جدائی حاصل شد، این دلیل است بر اینکه هیچگاه دوستیها و نزدیکی ها پایدار نیست و این چرخ دگرگون بین آنها تفرقه می افکند.
اما روایتی که می گوید امیرالمومنین در لحظه شهادت فاطمه (علیهاسلام) حاضر بودند این روایت است
بحار -/209/43 2)

امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید در لحظاتی قبل از شهادت فاطمه (علیهاسلام) گفت: ای پسر عم جبرئیل نزد من آمد و بر من سلام کرد و خبر داد که من همین امروز به رفیع اعلی ملحق خواهم شد و سپس جبرئیل رفت.

لحظاتی گذشت ما که دور آن بانو نشسته بودیم شنیدیم که فاطمه گفت و (علیکم السلام) بعد فرمود ای علی جان به خدا قسم این میکائیل* است و مرا مانند جبرئیل بشارت به بهشت می دهد.

امیرالمومنین می فرماید: ما یک مرتبه دویدیم فاطمه (علیهاسلام) چشمان خود را تا آنجا که می توانست باز کرد و گفت و علیکم السلام، علی جان به خدا قسم قابض الارواح آمد این عزرائیل است که بالهای خود را از شرق و غرب عالم گسترده بعد فرمود سلام بر تو ای گیرنده روحها، عجله کن و جان مرا بگیر اما به آرامی با من مدارا کن در این هنگام فاطمه (علیهاسلام) چشمان بی رمق خود را بست و دستها و پاهایش را کشید. او دیگر جسدی بیروح بوده تو گویی اصلا زنده نبوده است.
علت نهائی وفات فاطمه (علیهاسلام) به دو گونه بیان شده.
(بحار: 11/170/43 1)

امام صادق «علیه السلام» فرمود علت وفات فاطمه (علیهاسلام) همان ضربهایی بود که قنفذ ، غلام عمر ، به آن حضرت وارد آورد و آن ضربه با فلز نوک غلاف شمشیر و به امر عمر بود (ملتقی البحرین /81 فاطمه الزهراء رحمانی /5/575 2) علت وفات فاطمه (علیهاسلام) آن بود که عمر با سیصد نفر بر خانه آن حضرت هجوم کرد. . .
فاطمه (علیهاسلام) پشت در بود و از دخول آنها ممانعت می کرد عمر با پای خود ضربه ای به در نیم سوخته زد وبه حضرت فشار آورد و فاطمه افتاد، سپس محسن آن حضرت سقط شد.

  • میکائیل یکی از چهار فرشته مقرب خداست که مأمور روزی رساندن به مخلوقات است .

منابع:
بحار الانوار، ج 43، ص 186 و 209 و 170.
فاطمة الزهراء رحمانی/575.

مراجعه شود به:
فاطمه علیهاسلام در آستانه شهادت
مدینه در شهادت فاطمه زهرا
مراسم تجهیز و تدفین فاطمه زهرا
نماز امیرالمؤمنین بر فاطمه علیهاسلام
تدفین فاطمه علیهاسلام
اطلاع عمر و ابوبکر از تدفین حضرت فاطمه سلام الله علیها
قبر مطهر فاطمه علیهاسلام


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 جمعه 30 تیر 1385 [07:02 ]   5   رضا معرب      جاری 
 دوشنبه 16 خرداد 1384 [06:20 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 09 دی 1383 [11:09 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 دوشنبه 16 آذر 1383 [07:28 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 یکشنبه 05 مهر 1383 [12:47 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..