اعتقاد به وجود نفس به طور طبیعی بحث از کیفیت ارتباط نفس و جسم انسان را به دنبال میآورد این ارتباط از دو جهت قابل بررسی است:
الف- از این جهت که نقش بدن در پیدایش و تکوین نفس چیست ؟
ب- از جهت نحوه ارتباط آن دو در طول حیات توأم جسم و روح.
در ارتباط جسم و روح در طول حیات مشترک سه نظریه وجود دارد:
1- تاثیر متقابل نفس و جسم:
براساس این نظریه برخی حالات نفسانی نظیر احساس درد و لذت، معلول حوادثی است که در بدن اتفاق میافتد و از طرفی دیگر حالات نفسانی خود میتوانند منشا آثاری در بدن گردند، مانند سرخ شدن گونه بر اثر شرمندگی و خجالت (عدم امکان ارائه تبیین روشن و معقولی از نحوه و مکانیسم تاثیر مجرد بر ماده و بالعکس باعث طرد و انکار این نظریه توسط عدهای از متفکران شده است.
2- توازن نفس و جسم:
این نظریه اصل وجود هماهنگی و ارتباط میان حالات فیزیکی بدن و حالات نفسانی را میپذیرد، اما این هماهنگی را ناشی از تاثیر یکی بر دیگری نمیداند صرف جهل به مکانیسم تاثیر متقابل نفس و جسم و عدم معقول بودن تاثیر امور مادی در مجردات و بالعکس از نظر آنان، موجب چنین اعتقادی شده است.
3- اصالت پدیدار ثانوی:
این نظریه به تاثیر متقابل و دو طرفه معتقد نیست بلکه فقط تاثیر امور فیزیکی بدن در نفس را میپذیرد و در اساس منکر امکان تاثیر حالات نفسانی در امور جسمانی است.
منبع : کتاب انسان شناسی
|
اعتقاد به وجود نفس به طور طبیعی بحث از کیفیت ارتباط نفس و جسم انسان را به دنبال میآورد این ارتباط از دو جهت قابل بررسی است:
الف- از این جهت که نقش بدن در پیدایش و تکوین نفس چیست
ب- از جهت نحوة ارتباط آن دو در طول حیات توأم جسم و روح
در ارتباط جسم و روح در طول حیات مشترک سه نظریه وجود دارد:
1- تاثیر متقابل نفس و جسم: براساس این نظریه برخی حالات نفسانی نظیر احساس در دو لذت، معلول حوادثی است که در بدن اتفاق میافتد و از طرفی دیگر حالات نفسانی خود میتوانند منشا آثاری در بدن گردند، مانند سرخ شدن گونه بر اثر شرمندگی و خجالت (عدم امکان ارائه تبیین روشن و معقولی از نحوه و مکانیسم تاثیر مجرد بر ماده و بالعکس باعث طرد و انکار این نظریه توسط عدهای از متفکران شده است:
2- توازن نفس و جسم: این نظریه اصل وجود هماهنگی و ارتباط میان حالات فیزیکی بدن و حالات نفسانی را میپذیرد، اما این هماهنگی را ناشی از تاثیر یکی بر دیگری نمیداند صرف جهل به مکانیسم تاثیر متقابل نفس و جسم و عدم معقول بودن تاثیر امور مادی در مجردات و بالعکس از نظر آنان، موجب چنین اعتقادی شده است.
3- اصالت پدیدار ثانوی: این نظریه به تاثیر متقابل و دو طرفه معتقد نیست بلکه فقط تاثیر امور فیزیکی بدن در نفس را میپذیرد و در اساس منکر امکان تاثیر حالات نفسانی در امور جسمانی است.
|