تاریخچه ی:
ولادت فاطمه علیهاسلام
تفاوت با نگارش: 4
| ((حضرت امام جعفر صادق علیه السلام)) فرمود: | | ((حضرت امام جعفر صادق علیه السلام)) فرمود: |
| وقتی ((حضرت خدیجه علیهاسلام|خدیجه علیهاسلام)) با ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا)) ازدواج کرد، زنان ((مکه)) از او دوری کردند و باب رفت و آمد با او را بستند. آنها حتی به او سلام هم نمیکردند. | | وقتی ((حضرت خدیجه علیهاسلام|خدیجه علیهاسلام)) با ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا)) ازدواج کرد، زنان ((مکه)) از او دوری کردند و باب رفت و آمد با او را بستند. آنها حتی به او سلام هم نمیکردند. |
- | خدیجه تنها بود تا ه ((حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|فاطمه زهرا)) امله شد. فاطمه علیهاسلام از ((گفت و گوی خدیجه با کودک « فاطمه - ع - » در شکم خود |شکم مادر با مادر صحبت میکرد)) و او را دلداری میداد. |
+ | خدیجه تنها بود تا ز ((حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|فاطمه زهرا)) اردار شد. فاطمه علیهاسلام از ((گفت و گوی خدیجه با کودک « فاطمه - ع - » در شکم خود |شکم مادر با مادر صحبت میکرد)) و او را دلداری میداد. |
| روزی پیامبر اکرم داخل خانه شد و شنید که خدیجه با کسی سخن میگوید. پرسید:« با چه کسی صحبت میکنی»؟! | | روزی پیامبر اکرم داخل خانه شد و شنید که خدیجه با کسی سخن میگوید. پرسید:« با چه کسی صحبت میکنی»؟! |
| خدیجه عرض کرد:« با این طفلی که در شکم دارم. او همصحبت و مونس من است.» | | خدیجه عرض کرد:« با این طفلی که در شکم دارم. او همصحبت و مونس من است.» |
| پیامبر فرمود:« ای خدیجه، هم اکنون ((جبرئیل)) به من خبر میدهد که این طفل، دختری است پاک و مبارک که خدای تعالی نسل مرا از او قرار میدهد و فرزندان او را امامان و پیشوایان امت و خلیفههای خودش در روی زمین میگرداند.» | | پیامبر فرمود:« ای خدیجه، هم اکنون ((جبرئیل)) به من خبر میدهد که این طفل، دختری است پاک و مبارک که خدای تعالی نسل مرا از او قرار میدهد و فرزندان او را امامان و پیشوایان امت و خلیفههای خودش در روی زمین میگرداند.» |
| وقتی ولادت فاطمه نزدیک شد، خدیجه کسی را نزد زن های ((قریش)) و ((بنی هاشم)) فرستاد تا او را در هنگام زایمان کمک کنند، اما آنها گفتند:« تو حرف ما را نپذیرفتی و با محمد یتیم و فقیر ازدواج کردی؛ ما هم با تو کاری نداریم.» | | وقتی ولادت فاطمه نزدیک شد، خدیجه کسی را نزد زن های ((قریش)) و ((بنی هاشم)) فرستاد تا او را در هنگام زایمان کمک کنند، اما آنها گفتند:« تو حرف ما را نپذیرفتی و با محمد یتیم و فقیر ازدواج کردی؛ ما هم با تو کاری نداریم.» |
- | خدیجه علیهاسلام بسیار غمگین شد؛ اما ناگاه چهار زن بلند قامت گندمگون که گویی از زنان بنی هاشم بودند وارد شدند. خدیجه ترسید! یکی از آنها گفت:« ای خدیجه، نترس. ما فرستادگان پروردگار توایم؛ ما خواهران توایم: من ((ساره)) ام، او ((آسیه بنت مزاحم|آسیه))، رفیق بهشتی تو است، او ((حضرت مریم علیهاسلام|مریم))، مادر ((حضرت عیسی علیه السلام))، و او « کلثوم»، خواهر ((حضرت موسی علیه السلام)). خدای تعالی ما را فرستاده تا در امر زایمان کمکت کنیم.» |
+ | خدیجه علیهاسلام بسیار غمگین شد؛ اما ناگاه چهار زن بلند قامت گندمگون که گویی از زنان بنی هاشم بودند وارد شدند. خدیجه ترسید! یکی از آنها گفت:« ای خدیجه، نترس. ما فرستادگان پروردگار توایم؛ ما خواهران توایم: من ((ساره)) ام، او ((آسیه بنت مزاحم|آسیه))، رفیق بهشتی تو است، او ((حضرت مریم|مریم))، مادر ((حضرت عیسی علیه السلام))، و او « کلثوم»، خواهر ((حضرت موسی علیه السلام)). خدای تعالی ما را فرستاده تا در امر زایمان کمکت کنیم.» |
| زنان چهار طرف خدیجه نشستند. ناگاه فاطمه زهرا علیهاسلام با بدنی پاک و مطهر به دنیا آمد و چنان نوری از آن وجود مطهر ساطع شد که همه خانههای مکه را روشن کرد. | | زنان چهار طرف خدیجه نشستند. ناگاه فاطمه زهرا علیهاسلام با بدنی پاک و مطهر به دنیا آمد و چنان نوری از آن وجود مطهر ساطع شد که همه خانههای مکه را روشن کرد. |
- | در این هنگام ده ((حوریان بهشتی|حورالعین)) وارد شدند، با طشتهایی پر از ((حوض کوثر|کوثر)) و پارچههای بهشتی. بانویی که در جلوی خدیجه نشسته بود، فاطمه علیهاسلام را به آب کوثر شستشو داد و دو قطعه پارچه سفید که از شیر سفیدتر و از ((مشک)) و ((عنبر)) خوشبوتر بود پیچید. سپس عرض کرد:« اکنون سخن بگو.» فاطمه علیهاسلام زبان گشود و فرمود:« __اشهد ان لا اله الا الله و انّ ابی رسول الله سید الانبیاء و انّ بعلی سید الاوصیاء و ولدی سادة الاسباط__ ». (گواهی می دهم که معبودی نیست جز الله و پدرم رسول خدا و آقای همه پیامبران است و شوهرم علی بزرگ همه اوصیاء و فرزندانم بزرگ همه خانواده های پیغمبرانند.) |
+ | در این هنگام ده ((حوریان بهشتی|حورالعین)) وارد شدند، با طشتهایی پر از ((حوض کوثر|آب کوثر)) و پارچههای بهشتی. بانویی که در جلوی خدیجه نشسته بود، فاطمه علیهاسلام را به آب کوثر شستشو داد و دو قطعه پارچه سفید که از شیر سفیدتر و از ((مشک)) و ((عنبر)) خوشبوتر بود پیچید. سپس عرض کرد:« اکنون سخن بگو.» فاطمه علیهاسلام زبان گشود و فرمود:« __اشهد ان لا اله الا الله و انّ ابی رسول الله سید الانبیاء و انّ بعلی سید الاوصیاء و ولدی سادة الاسباط__ ». (گواهی می دهم که معبودی نیست جز الله و پدرم رسول خدا و آقای همه پیامبران است و شوهرم، علی. بزرگ همه اوصیاء و فرزندانم بزرگ همه خانواده های پیغمبرانند.) |
| سپس بر آن چهار زن سلام کرد و نام آنها را یکایک بر زبان آورد. زنان به روی زیبای فاطمه اطهر خنده شوق زدند و فرشتگان به یکدیگر بشارت دادند. آری، شادباش ولادت فاطمه زهرا به آسمانها رسید و نور وجودش آسمان را روشن کرد؛ نوری که تا آن زمان ملائکه ندیده نبودند. آن چهار زن، فاطمه علیهاسلام را به دست خدیجه سپردند و گفتند:« او را بگیر که طاهر است و مطهر، پاک و مبارک.» | | سپس بر آن چهار زن سلام کرد و نام آنها را یکایک بر زبان آورد. زنان به روی زیبای فاطمه اطهر خنده شوق زدند و فرشتگان به یکدیگر بشارت دادند. آری، شادباش ولادت فاطمه زهرا به آسمانها رسید و نور وجودش آسمان را روشن کرد؛ نوری که تا آن زمان ملائکه ندیده نبودند. آن چهار زن، فاطمه علیهاسلام را به دست خدیجه سپردند و گفتند:« او را بگیر که طاهر است و مطهر، پاک و مبارک.» |
| !منابع: | | !منابع: |
| *بحارالانوار، ج 43، ص 2، ح 1. | | *بحارالانوار، ج 43، ص 2، ح 1. |
| !مراجعه شود به: | | !مراجعه شود به: |
- | *((اد نفه اه را)) |
+ | *((مقت لادت ضرت زرا یهسام)) |