| مردی از ((معاویه|معاویه)) پرسشی کرد. معاویه گفت: از ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی بن ابیطالب)) بپرس زیرا او آگاه تر است. آن مرد گفت: ای امیرالمؤمنین معاویه گفتار تو و پاسخت در این مسأله برای من محبوب تر است از پاسخ و گفتار علی. | | مردی از ((معاویه|معاویه)) پرسشی کرد. معاویه گفت: از ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی بن ابیطالب)) بپرس زیرا او آگاه تر است. آن مرد گفت: ای امیرالمؤمنین معاویه گفتار تو و پاسخت در این مسأله برای من محبوب تر است از پاسخ و گفتار علی. |
| معاویه گفت: بد حرفی زدی و اندیشه اشتباهی داری، تو از گفتار مردی اظهار ناخرسندی کردی که ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله)) او را از دانش و علم سیراب می کرد. | | معاویه گفت: بد حرفی زدی و اندیشه اشتباهی داری، تو از گفتار مردی اظهار ناخرسندی کردی که ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله)) او را از دانش و علم سیراب می کرد. |
| و به او فرمود: تو برای من همانند ((حضرت هارون علیه السلام|هارون)) برای ((حضرت موسی علیه السلام|موسی)) هستی، مگر این که بعد از من پیامبری نیست. | | و به او فرمود: تو برای من همانند ((حضرت هارون علیه السلام|هارون)) برای ((حضرت موسی علیه السلام|موسی)) هستی، مگر این که بعد از من پیامبری نیست. |
| ((عمر بن خطاب|عمر بن خطاب)) از علی علیه السلام می پرسید و به سخنش عمل می کرد و من خود شاهد بودم که هرگاه مشکلی برای عمر پیش می آمد می گفت: آیا علی اینجا هست و حضور دارد؟ | | ((عمر بن خطاب|عمر بن خطاب)) از علی علیه السلام می پرسید و به سخنش عمل می کرد و من خود شاهد بودم که هرگاه مشکلی برای عمر پیش می آمد می گفت: آیا علی اینجا هست و حضور دارد؟ |
| آنگاه معاویه به آن مرد گفت: برخیز که خداوند دو پایت را زمین گیر کند و دستور داد نام او را از دیوان سهمیه ((بیت المال|بیت المال)) حذف کردند. | | آنگاه معاویه به آن مرد گفت: برخیز که خداوند دو پایت را زمین گیر کند و دستور داد نام او را از دیوان سهمیه ((بیت المال|بیت المال)) حذف کردند. |
| *((اعتراف رأس الجالوت به علم حضرت علی علیه السلام)) | | *((اعتراف رأس الجالوت به علم حضرت علی علیه السلام)) |