| !واپسین بازمانده احمد یلیان | | !واپسین بازمانده احمد یلیان |
| «624 605 ﻫ / 1227 1208 م» | | «624 605 ﻫ / 1227 1208 م» |
| واپسین فرمانروا از ((خاندان احمد یلیان))، بانویی از نوادگان علاءالدین بود، اما نام او و نام پدرش دانسته نیست . گویا از سال 605 ﻫ / 1208 م، و پس از مرگ پسر علاءالدین، این زن فرمانروایی یافته است. نخستین خبری که از این بانو در تاریخ آمده، حضور او در رویین دز و به سال 618 ﻫ / 1221 م است که در این سال، مغولان به آذربایجان تاخته آن را معروض تاراج و کشتار خود ساخته بودند . از جمله به شهر مراغه یورش بردند و چون شهر نگهبانی نداشت، به راحتی وارد شهر شد، و به غارت و چپاول و کشتار بیاندازه دست زدند. | | واپسین فرمانروا از ((خاندان احمد یلیان))، بانویی از نوادگان علاءالدین بود، اما نام او و نام پدرش دانسته نیست . گویا از سال 605 ﻫ / 1208 م، و پس از مرگ پسر علاءالدین، این زن فرمانروایی یافته است. نخستین خبری که از این بانو در تاریخ آمده، حضور او در رویین دز و به سال 618 ﻫ / 1221 م است که در این سال، مغولان به آذربایجان تاخته آن را معروض تاراج و کشتار خود ساخته بودند . از جمله به شهر مراغه یورش بردند و چون شهر نگهبانی نداشت، به راحتی وارد شهر شد، و به غارت و چپاول و کشتار بیاندازه دست زدند. |
- | در سال 622 ﻫ / 1225 م ، که سلطان جلالالدین به آذربایجان آمد، مردم اهالی به شرفالملک و زیر او نامه نوشته و از تاخت و تاز گرجیان و از ستم زورمداران و فرمانروایی زنان گله و شکایت کردند و معلوم است که از فرمانروایی زنان () ، حکمرانی این زن در رویین دز بوده است. در سال 624 ﻫ / 1227 م ، شرف الملک رویین دز را محاصره کرد. اما مدت محاصره به طول انجامید، سرانجام بانوی حاکم ((راضی)) شد که همسری شرفالملک را بپذیرد و دز را نیز بدو وا گذارد؛ شرفالملک این خواهش او را پذیرفته و بسیار شادمان شد ، اما پیش از آن که کاری انجام یابد، سلطان جلالالدین که در عراق بود به آذربایجان بازگشت و بهتر آن دید که داماد این عروس، خود وی باشد و کس فرستاده آن زن را به حرمسرای خود آورد. پس از این داستان دیگر از خاندان احمد یلیان خبری در تاریخ نیست و چون در همان سالها بود که مغولان به سراسر ایران و از جمله آذربایجان دست یافته و بساط خاندانهای محلی را برچیدند، یقین است که روزگار خاندان احمد یلیان نیز با این زن که پایان کار او معلوم نیست، به آخر آمد. |
+ | در سال 622 ﻫ / 1225 م ، که سلطان جلالالدین به آذربایجان آمد، مردم اهالی به شرفالملک و زیر او نامه نوشته و از تاخت و تاز گرجیان و از ستم زورمداران و فرمانروایی زنان گله و شکایت کردند و معلوم است که از فرمانروایی زنان ، حکمرانی این زن در رویین دز بوده است. در سال 624 ﻫ / 1227 م ، شرف الملک رویین دز را محاصره کرد. اما مدت محاصره به طول انجامید، سرانجام بانوی حاکم ((راضی)) شد که همسری شرفالملک را بپذیرد و دز را نیز بدو وا گذارد؛ شرفالملک این خواهش او را پذیرفته و بسیار شادمان شد ، اما پیش از آن که کاری انجام یابد، سلطان جلالالدین که در عراق بود به آذربایجان بازگشت و بهتر آن دید که داماد این عروس، خود وی باشد و کس فرستاده آن زن را به حرمسرای خود آورد. پس از این داستان دیگر از خاندان احمد یلیان خبری در تاریخ نیست و چون در همان سالها بود که مغولان به سراسر ایران و از جمله آذربایجان دست یافته و بساط خاندانهای محلی را برچیدند، یقین است که روزگار خاندان احمد یلیان نیز با این زن که پایان کار او معلوم نیست، به آخر آمد. |