تاریخچه ی:
مکتب
تفاوت با نگارش: 2
| مجموعی ایست که در ابتدا به تفسیر انسان و جهان می پردازد و سپس بایدها و نبایدهای انسانی را مشخص و معین میسازد. هم نیاز انسان را به ((جهان بینی)) مرتفع میکند و هم یک نظام ارزشی برای ((زیستن)) و چگونه زیستن ارائه میدهد. در واقع مکتب مجموعه جهان بینی و ((ایدئولوژی)) یک انسان میباشد. | | مجموعی ایست که در ابتدا به تفسیر انسان و جهان می پردازد و سپس بایدها و نبایدهای انسانی را مشخص و معین میسازد. هم نیاز انسان را به ((جهان بینی)) مرتفع میکند و هم یک نظام ارزشی برای ((زیستن)) و چگونه زیستن ارائه میدهد. در واقع مکتب مجموعه جهان بینی و ((ایدئولوژی)) یک انسان میباشد. |
| *((استاد شهید مطهری)) در تعریف مکتب می گوید: یک ((تئوری)) کلی و یک ((طرح)) جامع و هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی ((کمال)) انسان و تأمین ((سعادت)) همگانی است و در آن خطوط اصلی وروشها، باید ها و نبایدها ،خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها، نیازها و دردها ودرمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص است و منبع الهام ((تکلیف|تکلیفها)) و مسئولیتها برای همه افراد می باشد (مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 54-46). | | *((استاد شهید مطهری)) در تعریف مکتب می گوید: یک ((تئوری)) کلی و یک ((طرح)) جامع و هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی ((کمال)) انسان و تأمین ((سعادت)) همگانی است و در آن خطوط اصلی وروشها، باید ها و نبایدها ،خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها، نیازها و دردها ودرمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص است و منبع الهام ((تکلیف|تکلیفها)) و مسئولیتها برای همه افراد می باشد (مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 54-46). |
| سپس مینویسد : نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان و ((هستی)) عرضه مینماید زیر ساز و تکیه گاه فکری آن مکتب به شمار میرود. این زیرساز و تکیه گاه اصطلاحاً جهان بینی نامیده میشود. هدفهایی که یک مکتب عرضه می دارد و به تعقیب آنها دعوت میکند و راه و روشهایی که تعیین می کند و بایدها و نبایدهایی که انشاء میکند و مسئولیتهایی که به وجود می آورد همه به منزلة نتایج لازم و ضروری جهان بینی است که عرضه داشته است. | | سپس مینویسد : نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان و ((هستی)) عرضه مینماید زیر ساز و تکیه گاه فکری آن مکتب به شمار میرود. این زیرساز و تکیه گاه اصطلاحاً جهان بینی نامیده میشود. هدفهایی که یک مکتب عرضه می دارد و به تعقیب آنها دعوت میکند و راه و روشهایی که تعیین می کند و بایدها و نبایدهایی که انشاء میکند و مسئولیتهایی که به وجود می آورد همه به منزلة نتایج لازم و ضروری جهان بینی است که عرضه داشته است. |
| ایشان بعد از تقسیم بندی فعالیتهای انسان به ((التذاذی)) و تدبیری ذکر میکند که فعالیت تدبیری انسان به حکم آنکه بر محور یک سلسله نمایات و اهداف دور دست میگردد، خواه ناخواه نیازمند به طرح و ((برنامه)) و روش و انتخاب وسیله برای وصول به مقصد است، یعنی نیازمند ایدئولوژی است و در سطح وسیع تر نیازمند مکتب است. مثلاً وقتی مسأله ((حیات ابدی)) و جاودانگی ((روح)) و ((تجربه)) نداشتن عقل نسبت به ((نشئه)) ما بعد نشئه دنیا پیش می آید نیاز به مکتب و ایدئولوژی بیشتر خود را می نمایاند. | | ایشان بعد از تقسیم بندی فعالیتهای انسان به ((التذاذی)) و تدبیری ذکر میکند که فعالیت تدبیری انسان به حکم آنکه بر محور یک سلسله نمایات و اهداف دور دست میگردد، خواه ناخواه نیازمند به طرح و ((برنامه)) و روش و انتخاب وسیله برای وصول به مقصد است، یعنی نیازمند ایدئولوژی است و در سطح وسیع تر نیازمند مکتب است. مثلاً وقتی مسأله ((حیات ابدی)) و جاودانگی ((روح)) و ((تجربه)) نداشتن عقل نسبت به ((نشئه)) ما بعد نشئه دنیا پیش می آید نیاز به مکتب و ایدئولوژی بیشتر خود را می نمایاند. |
| انسان از بدو پیدایش و لااقل از دوره ای که رشد و توسعه زندگی اجتماعی منجر به یک سلسله اختلافات شده است، نیازمند به ایدئولوژی و به اصطلاح قرآن شریعت بوده است، هر چه زمان گذشته وانسان رشد و تکامل یافته است، این نیاز شدیدتر شده است. | | انسان از بدو پیدایش و لااقل از دوره ای که رشد و توسعه زندگی اجتماعی منجر به یک سلسله اختلافات شده است، نیازمند به ایدئولوژی و به اصطلاح قرآن شریعت بوده است، هر چه زمان گذشته وانسان رشد و تکامل یافته است، این نیاز شدیدتر شده است. |
| بنابراین آنچه بشر امروز و به طریق اولی بشر فردا را ((وحدت)) و جهت می بخشد و آرمان مشترک می دهد و ملاک خیر وشر وباید و نبایدها برایش میگردد، یک ((فلسفه)) زندگی انتخابی آگاهانه مجهز به استدلال و به عبارت دیگر یک ایدئولوژی جامع و کامل است. لذا مکتب و ایدئولوژی از ضروریات ((حیات اجتماعی)) می باشند. | | بنابراین آنچه بشر امروز و به طریق اولی بشر فردا را ((وحدت)) و جهت می بخشد و آرمان مشترک می دهد و ملاک خیر وشر وباید و نبایدها برایش میگردد، یک ((فلسفه)) زندگی انتخابی آگاهانه مجهز به استدلال و به عبارت دیگر یک ایدئولوژی جامع و کامل است. لذا مکتب و ایدئولوژی از ضروریات ((حیات اجتماعی)) می باشند. |
| به همین خاطر می نویسد: ((اسلام)) چون یک ایدئولوژی انسانی است و خاستگاه آن ((فطرت)) انسان است و مخاطبش تمام مردم می باشند و به حکم اینکه ((مذهب)) است و ((دین خاتم)) بیش از هر مذهب آسمانی دیگر برای برپاداشتن ((عدالت اجتماعی)) آمده است (حدید، 25، اعراف،79). | | به همین خاطر می نویسد: ((اسلام)) چون یک ایدئولوژی انسانی است و خاستگاه آن ((فطرت)) انسان است و مخاطبش تمام مردم می باشند و به حکم اینکه ((مذهب)) است و ((دین خاتم)) بیش از هر مذهب آسمانی دیگر برای برپاداشتن ((عدالت اجتماعی)) آمده است (حدید، 25، اعراف،79). |
| اسلام تئوری پیروزی ((انسانیت)) بر حیوانیت، ((علم)) بر ((جهل))، ((عدالت)) بر ((ظلم))، ((مساوات)) بر ((تبعیض))، فضیلت بر رذیلت، ((تقوا)) بر بی بند و باری، ((توحید)) بر ((شرک)) است. | | اسلام تئوری پیروزی ((انسانیت)) بر حیوانیت، ((علم)) بر ((جهل))، ((عدالت)) بر ((ظلم))، ((مساوات)) بر ((تبعیض))، فضیلت بر رذیلت، ((تقوا)) بر بی بند و باری، ((توحید)) بر ((شرک)) است. |
- | بنابر این اسلام با چنین جهان بینی و ایدئولوژی مکتبی است جامع و واقع گرا، در اسلام به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی، آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی یا فکری، یا احساسی و عاطفی، فردی یا اجتماعی توجیه شده است. |
+ | بنابر این اسلام با چنین جهان بینی و ایدئولوژی مکتبی است جامع و واقع گرا، در اسلام به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی، آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی یا فکری، یا احساسی و عاطفی، فردی یا اجتماعی توجه شده است. |
| لذا مجموعه ((تعلیماتاسلامی)) از یک لحاظ به سه بخش تقسیم شده است. الف : ((اصول عقاید)) ب: ((اخلاقیات)) ج : ((احکام)) که اینها وظائف و تکالیف فرد است که باید انجام دهد. | | لذا مجموعه ((تعلیماتاسلامی)) از یک لحاظ به سه بخش تقسیم شده است. الف : ((اصول عقاید)) ب: ((اخلاقیات)) ج : ((احکام)) که اینها وظائف و تکالیف فرد است که باید انجام دهد. |