- | امام باقر علیه السلام در ((مسجد رسول خدا|مسجد رسول الله ))نشسته بودند،((ابوحنیفه)) دال شد و گفت: « آیا می توانم دمت شما بنشینم؟» رت فرمود: « تو مرد مشهوری هستی و من نمی خواهم نزد من بنشینی.» ابوحنیفه اعتنایی نکرد و نشست و گفت: « آیا شما امام هستید؟ » ضرت شاید ود ابوحنیفه ا که یک مرد منرف در ظر گفتند و فمودد: « نه» ینی امام تو نیست و و پیرو من یست. ابوحنیفه گفت: « گروهی در ((کوفه|کوفه ))چنین میپندارند که تو امامی.» حضرت فرمود: « چه کاشان کنم؟» گفت: « بنویسید برای آنها و به آنها خبر دهید!» رت فرمود: « آنها از من اطاعت نمی کنند، آنها که غایب هستند، مانند شما که اکنون اینجایید. من به تو گفتم اینجا ننشین! تو گوش نکردی به اهل کوفه هم بنویسم، فرمان مرا نمی برند. ابوحنیفه که برای شیطنت آمده بود، دیگر نتوانست کلامی بگوید. |
+ | امام باقر علیه السلام در ((مسجد رسول خدا|مسجد رسول الله )) نشسته بود. ((ابوحنیفه)) واد شد و گفت:« میتوانم ند شما بنشینم؟» مم فرمود:« تو مرد مشهوری هستی و من نمی خواهم نزد من بنشینی.» ابوحنیفه اعتنایی نکرد و نشست و گفت: « آیا شما امام هستی؟» مام فمود: « نه.» (اید منور ین ود که برای بوحنیفه امام نیست ابوحنیفه ز او پیروی نیکند.) ابوحنیفه گفت:« گروهی در ((کوفه|کوفه )) می پندارند که تو امامی.» حضرت فرمود:« با نان چه کنم؟» گفت:« نامه بنویس و به آنها خبر بده!» مم فرمود:« آنها از من اطاعت نمی کنند. آنها که غایب هستند، مانند شمایند که اکنون اینجایید. من به تو گفتم اینجا ننشین، تو گوش نکردی. گر به اهل کوفه هم بنویسم، فرمان مرا نمی برند.» ابوحنیفه دیگر نتوانست کلامی بگوید. |
| ((مناظرات امام باقر علیه السلام)) | | ((مناظرات امام باقر علیه السلام)) |