منو
 صفحه های تصادفی
سی دی درایو
نقش مسلمانان در پیشرفت ریاضیات
نیتروناتریت
موعظه صبحگاهی امام علی علیه السلام
رشته صنایع ایمنی
رطوبت نسبی
رابطه کریمخان و انگلیسی ها
کویر های شنی بزرگ
مسکن
کنسرو کردن مواد غذایی
 کاربر Online
1410 کاربر online
Lines: 1-24Lines: 1-20
-عبدالله بن عباس می گوید: روزی علی بن ابی طالب علیه السلام گریان نزد پیامبر آمد در حالی که می گفت: (انالله وانا الیه راجعون) ما ا ن داییم و وی او باز با می ردی .یابردا رم: یا لی ب است؟ +((عبدالله بن عباس)) می گوید:
روزی ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی بن ابی طالب علیه السلام)) گریان نزد ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|پیامبر)) آمد در حالی که می گفت:« انالله و انا الیه راجعون. یا رسل الله، مادرم ((فامه نت سداطمه بنت اسد)) از دنیا رفت.»
پ
یامبر خدا گریست و فود:« دا مادرت را رحمت کند. اگر او برای تو مادر بود، برای من نیز بود. عمامه و امه مرا بگیر و مارت را در آ کفن کن. ب زنا بگو خوب او ر غسل دهند و از خاه خارجش مک ا من بیایم، یرا خا‌سری‌اش ب من است
-حضرت پاسخ دا: ی رسول خدا ار ((فاطمه بن سد|فاه نت اد )) نیا رفت، یابر دا ی فرمد: [مَ لله امَّکَ یا عَلّی اَما نهِا ا کا لک اافقدْ کنت ی امَا] ا ی (د دت کرد اگر ا رای و ار ود برای م نیز مد و) امه و جاه ر گیر مارت را در آنها کن کن وبه زنن دستو ب یکو ا ر سل دن و او را ا ا خارج من تا ن بیی، زیرا نمه خاک ا ا ا من ست. +پس ا غسل رسول خدا ر جا فاطمه نمزی ی ساه گاد و هل تکبیر گفت، آگا داخل قبر د و می بر ماد، گ ه امام علی و ((ضرت امام سن جتبی عیه اسا|اا سن)) علیااسا فرود:« داخل قبر شید />ن د دسترات یامبر را اجا دادند فطه ا دون اشتند و پ ر بیرون آمدن.
پی
امبر اکر رش را نزدیک ورت امه برد و فمود ای فاطم، من ممد رو فزدان آدم هستم و ابته خرفوی می کنم. ار ((نکیر و منکر ( ناکر نکیر )|منکر و نکی)) پرسیدند پرورارت کیست ب پرورار له ست، حمد یابرم سلام دیم و قرآن کابم و پسرم امام و ولیم است.»
پیامبر ب
رای فامه عا کرد، سس از بر خارج شد، ند مشت خاک در ب ریخت ستها را به هم زد و خاک‌هایش را کن.
سپس فر
مود:« سوگند به خدایی که ا محمد به دست اوست، فاطه دای به‌هم‌خوردن ست‌هایم را نیز شنید.»
- ا مدی رسول خدا آد و ر ناز فاطمه ادر لی عیه اسلا نمای ی ساب گزارد و بر ا چهل تکبیر گفت و نگاه دل و دن یچ ا کتی مدتی در قبر را رف و ناه فرمود: ی ی، ی حن داخ بر شوید و ن دو از رود به ر بر نا ارای ا ه ستو یمبر ا ق بیرون م، +((عر یار|عمار)) پرسیدی رسول خدا پدر و مدرم ه فدایت، نماز بی‌ظیری برای فاطمه خاندی!»
ف
رمود:» ی عار، فاطمه شایسته‌ی ای نماز بود. او از من است. از ((ابوطالب|ابطالب)) فرزندان بسیاری داشت. اما ما سیر می کد، در حالی که فرزندانش گرسنه بودند، مرا لباس ی وشاند، در حالی ه فرزنانش جامه نداشتند، و به من بیش از آنان رسیدگی می‌کرد.»
عمار پرسید:« ای رس
ول خدا، چرا بر فاطه چهل تکبیر گفتی؟» />فرمود:« ه سمت راستم نگاه کردم یدم چهل ص ملکه حضور ارند، ن یز ای ر ف کبیری گفتم.»
عمار پرس
ید:« چرا مدتی بی‌حرکت در قبر اندی؟»
رول ا فرمود:« ((و یامت))، مدم برهنه محور می‌شوند و من ز پرورارم می‌خاستم اطمه را برهنه محشور نکند. سوگند ه خدایی که جان من در دست اوست، نو از بر فاطمه بیرون نیامده بودم که دید و چراغ نورانی بالای سرش، اغ در یش رویش و دو راغ در ایین ای رار گفته ست، و و رشته‌ی ممور قبر او برپایی روز قیم برایش استغ م کنند.»
-پس از آن پیامبر اکرم آرام آرام خود را کنار سر فاطمه بنت اسد، نزدیک کرد و فرمود: ای فاطمه، من محمد آقای فرزندان آدم هستم و البته فخرفروشی نمی کنم، اگر((نکیر و منکر - ناکر و نکیر|منکر و نکیر)) پرسیدند: پروردگارت کیست؟ بگو: الله پرورگار من است و محمد پیامبر من و اسلام دین و قرآن کتاب من و پسرم امام و ولی من است.

آنگاه رسول خدا فرمود: بار خدایا، فاطمه را با گفتار ـ ایمان ـ ثابت، تثبیت فرما.

پس از آن پیامبر از قبر خارج شد و چند مشت خاک در قبر ریخت و دستهایش را به هم زد و خاکهایش را تکاند.

سپس فرمود: سوگند به خدائی که جان محمد به دست اوست که فاطمه صدای به هم زدن دست هایم را شنید.

در این هنگام عمار پرسید: ای رسول خدا ـ پدر و مادرم به فدایت ـ نماز بی نظیر برای فاطمه خواندی
!

حضرت فر
مود: ای ((عمار یاسر|عمار ))، فاطمه شایسته این نماز بود او از من است. فاطمه از ((ابوطالب|ابوطالب ))فرزندان بسیاری داشت. او مرا سیرمی کرد در حالی که فرزندانش راگرسنه نگه می داشت،او مرا لباس می پوشاند در حالی که فرزندانش جامه نداشتند، او مرا می آراست در حالی که فرزندانش غبار آلود بودند.

عمار پرسید: ای رسول خدا، چرا چهل تکبیر بر فاطمه گفتی ؟

حضرت فرمود: آری، ای عمار من به سمت راستم نگاه کردم، دیدم چهل صف از ملائکه حضور دارند من نیز برای هر صف تکبیری گفتم.

عمار پرسید: چرا بی حرکت در قبر آرامیدی ؟

رسول خدا فرمود: مردمان در روز قیامت برهنه محشور می شوند و من پیوسته از پرورگارم خواستم که فاطمه را برهنه محشور نکند، به خدائی که جان من در دست اوست، من هنوز از قبر فاطمه بیرون نیامدم،مگر اینکه دیدم دو چراغ از نور بالای سر او و دو چراغ از نور در پیش روی او و دو چراغ از نور در پایین پاهایش قرار گرفته است و دو فرشته مامور قبر او تا برپایی روز قیامت برایش استغفار می کنند.

منابع:

بحارالانوار، ج 35، ص70، حدیث 4 ------------ امالی صدوق
+!منابع:
*بحارالانوار، ج 35، ص70، حدیث 4 ------ امالی صدوق

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 چهارشنبه 27 مهر 1384 [09:37 ]   5   شکوفه رنجبری      جاری 
 یکشنبه 29 خرداد 1384 [10:07 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 پنج شنبه 27 اسفند 1383 [13:29 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 یکشنبه 08 آذر 1383 [11:39 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 یکشنبه 14 تیر 1383 [12:20 ]   1   مینا ورمزیار      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..