تاریخچه ی:
دعا راهی از دل به خدا
تفاوت با نگارش: 1
| قطع نظر از اجر و پاداشی که برای دعا هست و قطع نظر از اثر استجابتی که بر دعا مترتب است ، دعا اگر از حد لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگی کند و روح انسان به اهتزاز آید ، یک روحانیت بسیار عالی دارد . مثل این است که انسان خود را غرق در نور میبیند . | | قطع نظر از اجر و پاداشی که برای دعا هست و قطع نظر از اثر استجابتی که بر دعا مترتب است ، دعا اگر از حد لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگی کند و روح انسان به اهتزاز آید ، یک روحانیت بسیار عالی دارد . مثل این است که انسان خود را غرق در نور میبیند . |
| شرافت گوهر انسانیت را در آن وقت احساس میکند . آن وقت درک میکند که در سایر اوقات که چیزهای کوچک او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار می داد چقدر پست و ساقط و سافل بوده . انسان وقتی که از غیر خدا چیزی میخواهد احساس مذلت میکند و وقتی که از خدا میخواهد احساس عزت . لهذا دعا ، هم طلب است و هم مطلوب ، هم وسیله است و هم غایت ، هم مقدمه است و هم نتیجه . | | شرافت گوهر انسانیت را در آن وقت احساس میکند . آن وقت درک میکند که در سایر اوقات که چیزهای کوچک او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار می داد چقدر پست و ساقط و سافل بوده . انسان وقتی که از غیر خدا چیزی میخواهد احساس مذلت میکند و وقتی که از خدا میخواهد احساس عزت . لهذا دعا ، هم طلب است و هم مطلوب ، هم وسیله است و هم غایت ، هم مقدمه است و هم نتیجه . |
| اولیای خدا هیچ چیزی را به اندازه دعا خوش نداشتند ، همه خواهشها و آرزوهای دل خود را با محبوب واقعی در میان میگذاشتند و بیش از آن اندازه که به مطلوبهای خود اهمیت میدادند به خود طلب و راز و نیاز اهمیت میدادند ، هیچ گونه احساس خستگی و ملالت نمیکردند ، به تعبیر امیرالمؤمنین خطاب به کمیل نخعی: | | اولیای خدا هیچ چیزی را به اندازه دعا خوش نداشتند ، همه خواهشها و آرزوهای دل خود را با محبوب واقعی در میان میگذاشتند و بیش از آن اندازه که به مطلوبهای خود اهمیت میدادند به خود طلب و راز و نیاز اهمیت میدادند ، هیچ گونه احساس خستگی و ملالت نمیکردند ، به تعبیر امیرالمؤمنین خطاب به کمیل نخعی: |
- | " هجم بهم العلم علی حقیقة البصیره ، و باشروا روح الیقین ، و استلانوا ما استوعره المترفون و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون ، و صحبوا الدنیا بأبدان أرواحها معلقة بالمحل اععلی (نهج البلاغه ، حکمت 139 ) |
+ | " هجم بهم العلم علی حقیقة البصیره ، و باشروا روح الیقین ، و استلانوا ما استوعره المترفون و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون ، و صحبوا الدنیا بأبدان أرواحها معلقة بالمحل اععلی (نهج البلاغه ، حکمت 139 ) |
| ناگهان علم و آگاهی در کمال حقیقت بصیرت و بینش بر آنها و قلبشان فرود آمد و لذت یقین را درک کردند و با حقیقت آن تماس گرفتند ، و با آنچه دنیا داران از آن در هراسند و آن را ناخوش و دشوار میدارند اینان خوشند و آن را نرم و دلپسند شمردند و به آنچه نادانان از آن گریزانند مأنوس شدند ، و با اهل دنیا با بدنهایی که روح آن بدنها متعلق به محل اعلی و عالم ربوبی است معاشرت کردند. | | ناگهان علم و آگاهی در کمال حقیقت بصیرت و بینش بر آنها و قلبشان فرود آمد و لذت یقین را درک کردند و با حقیقت آن تماس گرفتند ، و با آنچه دنیا داران از آن در هراسند و آن را ناخوش و دشوار میدارند اینان خوشند و آن را نرم و دلپسند شمردند و به آنچه نادانان از آن گریزانند مأنوس شدند ، و با اهل دنیا با بدنهایی که روح آن بدنها متعلق به محل اعلی و عالم ربوبی است معاشرت کردند. |
| برعکس دلهای زنگ گرفته سیاه و قفل شده که از درگاه خدا رانده شدهاند . | | برعکس دلهای زنگ گرفته سیاه و قفل شده که از درگاه خدا رانده شدهاند . |
| + | |
| __راهی از دل به خدا__ | | __راهی از دل به خدا__ |
| هر کسی از دل خود با خدا راه دارد . دری از همه دلها به سوی خدا هست . | | هر کسی از دل خود با خدا راه دارد . دری از همه دلها به سوی خدا هست . |
| حتی شقی ترین افراد در موارد گرفتاری و ابتلا ، در وقتی که اسباب و علل بکلی از او منقطع میشود ، تکانی میخورد و به خدا التجا میبرد . | | حتی شقی ترین افراد در موارد گرفتاری و ابتلا ، در وقتی که اسباب و علل بکلی از او منقطع میشود ، تکانی میخورد و به خدا التجا میبرد . |
| این یک میل فطری و طبیعی است در وجود انسان . پرده گناه و شقاوت گاهی روی آن را میگیرد . در سختیها که پرده زایل میشود خود به خود این میل تحریک میشود و به هیجان در میآید . | | این یک میل فطری و طبیعی است در وجود انسان . پرده گناه و شقاوت گاهی روی آن را میگیرد . در سختیها که پرده زایل میشود خود به خود این میل تحریک میشود و به هیجان در میآید . |
| شخصی از صادق آل البیت علیهم السلام پرسید : چه دلیلی بر وجود خدا هست ؟ | | شخصی از صادق آل البیت علیهم السلام پرسید : چه دلیلی بر وجود خدا هست ؟ |
| فرمود : آیا تاکنون کشتی سوار شدهای ؟ | | فرمود : آیا تاکنون کشتی سوار شدهای ؟ |
| گفت : بلی . | | گفت : بلی . |
| فرمود : آیا اتفاق افتاده که کشتی طوفانی شود و در شرف غرق شدن باشد و امید تو از همه جا بریده شود ؟ | | فرمود : آیا اتفاق افتاده که کشتی طوفانی شود و در شرف غرق شدن باشد و امید تو از همه جا بریده شود ؟ |
| گفت : بلی ، یک همچو اتفاقی افتاد . | | گفت : بلی ، یک همچو اتفاقی افتاد . |
| فرمود : آیا در آن وقت دلت متوجه به جایی بود و ملجأ و پناهی میجست و از یک نقطهای خواهش میکرد که ترا نجات دهد ؟ | | فرمود : آیا در آن وقت دلت متوجه به جایی بود و ملجأ و پناهی میجست و از یک نقطهای خواهش میکرد که ترا نجات دهد ؟ |
| گفت : بلی . | | گفت : بلی . |
| فرمود : او همان خداست . | | فرمود : او همان خداست . |
- | امام صادق ( ع ) خداوند را از راه دل خود او به او شناساند " « و فی انفسکم افلا تبصرون »" . این میل و این توجه که در فطرت بشر هست که در مواقع انقطاع اسباب ، متوجه قدرت قاهره غالبی فوق اسباب و علل ظاهری میشود ، دلیل بر وجود چنین قدرتی است . اگر نبود ، چنین میلی وجود پیدا نمی کرد . |
+ | امام صادق ( ع ) خداوند را از راه دل خود او به او شناساند " « و فی انفسکم افلا تبصرون »" . این میل و این توجه که در فطرت بشر هست که در مواقع انقطاع اسباب ، متوجه قدرت قاهره غالبی فوق اسباب و علل ظاهری میشود ، دلیل بر وجود چنین قدرتی است . اگر نبود ، چنین میلی وجود پیدا نمی کرد . |
| البته فرق است بین اینکه میلی در وجود انسان باشد و بین اینکه انسان آن میل را کاملا بشناسد و هدف آن را بداند . | | البته فرق است بین اینکه میلی در وجود انسان باشد و بین اینکه انسان آن میل را کاملا بشناسد و هدف آن را بداند . |
| میل به شیر خوردن از ابتدا در کودک هست ، وقتی که گرسنه میشود و این احتیاج در وجودش پیدا میشود این میل تحریک میشود و او را هدایت میکند که در جستجوی پستان ندیده و نشناخته و انس و عادت نگرفته برآید . همان میل او را هدایت میکند . | | میل به شیر خوردن از ابتدا در کودک هست ، وقتی که گرسنه میشود و این احتیاج در وجودش پیدا میشود این میل تحریک میشود و او را هدایت میکند که در جستجوی پستان ندیده و نشناخته و انس و عادت نگرفته برآید . همان میل او را هدایت میکند . |
| این میل خودش خود به خود راهنماست ، او را وادار میکند که دهانش را باز کند و در جستجو برآید ، اگر نیافت گریه کند . خود گریه کردن ، استمداد و کمک خواستن از مادر است ، همان مادری که هنوز او را نمی شناسد و از وجودش اطلاع ندارد . | | این میل خودش خود به خود راهنماست ، او را وادار میکند که دهانش را باز کند و در جستجو برآید ، اگر نیافت گریه کند . خود گریه کردن ، استمداد و کمک خواستن از مادر است ، همان مادری که هنوز او را نمی شناسد و از وجودش اطلاع ندارد . |
| ولی خود طفل هیچ نمی داند که هدف این میل چیست ، هدف این گریه چیست ، برای چه این میل در وجودش پدید آمده . نمی داند جهاز هاضمهای دارد و آن جهاز ماده غذایی میخواهد ، بدن بدل ما یتحلل میخواهد . | | ولی خود طفل هیچ نمی داند که هدف این میل چیست ، هدف این گریه چیست ، برای چه این میل در وجودش پدید آمده . نمی داند جهاز هاضمهای دارد و آن جهاز ماده غذایی میخواهد ، بدن بدل ما یتحلل میخواهد . |
| او نمی داند برای چه میخواهد و نمی داند فلسفه گریه اعلام مادر است ، همان مادر نشناخته که تدریجا باید او را بشناسد . | | او نمی داند برای چه میخواهد و نمی داند فلسفه گریه اعلام مادر است ، همان مادر نشناخته که تدریجا باید او را بشناسد . |
| ما نسبت به میلهای عالی انسانیت ، میل خداجویی و خداخواهی ، میل به دعا و التجا به خدای نادیده ، حالت همان طفل نوزاد را داریم نسبت به پستان ندیده و نشناخته ، و مادر ندیده و نشناخته . | | ما نسبت به میلهای عالی انسانیت ، میل خداجویی و خداخواهی ، میل به دعا و التجا به خدای نادیده ، حالت همان طفل نوزاد را داریم نسبت به پستان ندیده و نشناخته ، و مادر ندیده و نشناخته . |
| همچو میل کودکان با مادران | | همچو میل کودکان با مادران |
| سر میل خود نداند در لبان | | سر میل خود نداند در لبان |
| همچو میل مفرط هر نو مرید | | همچو میل مفرط هر نو مرید |
| سوی آن پیر جوانبخت مجید | | سوی آن پیر جوانبخت مجید |
| جزء عقل این از آن عقل کل است | | جزء عقل این از آن عقل کل است |
| جنبش این سایه زان شاخ گل است | | جنبش این سایه زان شاخ گل است |
| سایهاش فانی شود آخر در او | | سایهاش فانی شود آخر در او |
| بس بداند سر میل و جستجو | | بس بداند سر میل و جستجو |
- | " « إنا لله وإناإلیه راجعون " (بقره ، . 156 ) . " ألاإلی الله تصیر الامور ( شوری ، . 53 ) |
+ | " « إنا لله وإناإلیه راجعون " (بقره ، . 156 ) . " ألاإلی الله تصیر الامور ( شوری ، . 53 ) |
| البته اگر پستانی و شیری که مناسب با معده طفل است نبود ، غریزه هم او را به آن طرف هدایت نمی کرد . ارتباط و پیوستگی است بین این میل و آن غذای موجود . | | البته اگر پستانی و شیری که مناسب با معده طفل است نبود ، غریزه هم او را به آن طرف هدایت نمی کرد . ارتباط و پیوستگی است بین این میل و آن غذای موجود . |
| همچنین است سایر میلهای وجود انسان . هیچ میلی به عبث در وجود انسان گذاشته نشده ، همه میلها روی احتیاج و برای رفع احتیاج گذاشته شده . | | همچنین است سایر میلهای وجود انسان . هیچ میلی به عبث در وجود انسان گذاشته نشده ، همه میلها روی احتیاج و برای رفع احتیاج گذاشته شده . |
| __انقطاع اضطراری ، انقطاع اختیاری__ | | __انقطاع اضطراری ، انقطاع اختیاری__ |
| انسان در دو حال ممکن است خدا را بخواند : یکی در وقتی که اسباب و علل از او منقطع شود و دچار سختی و اضطرار گردد ، و یکی در وقتی که روح خودش اوج بگیرد و خود خویشتن را از اسباب و علل منقطع کند . در حال اضطرار و انقطاع اسباب ، انسان خود به خود به طرف خدا میرود ، احتیاج به دعوت ندارد و البته این کمالی برای نفس انسان نیست . | | انسان در دو حال ممکن است خدا را بخواند : یکی در وقتی که اسباب و علل از او منقطع شود و دچار سختی و اضطرار گردد ، و یکی در وقتی که روح خودش اوج بگیرد و خود خویشتن را از اسباب و علل منقطع کند . در حال اضطرار و انقطاع اسباب ، انسان خود به خود به طرف خدا میرود ، احتیاج به دعوت ندارد و البته این کمالی برای نفس انسان نیست . |
| چه کمال نفس در این است که خودش خود را منقطع سازد و اوج بگیرد . | | چه کمال نفس در این است که خودش خود را منقطع سازد و اوج بگیرد . |
| منبع: بیست گفتار | | منبع: بیست گفتار |
| نویسنده: شهید مطهری | | نویسنده: شهید مطهری |
| صفحه342-346 | | صفحه342-346 |