مازیار پسر قارن ابن ونداد هرمزد سپهبدزاده
طبرستان بود، پس از مرگ پدر حکومت طبرستان به عمویش رسید، مازیار به درگاه
مأمون خلیفه عباسی رفت و مورد مرحمت خلیفه واقع شد و نام محمد بر مازیار نهاد و او را والی طبرستان، رویان و دماوند کرد. از این رو نامهای به عموی مازیار نوشت تا ولایت را به مازیار بسپارد، و مازیار بسوی طبرستان روان گردید، عمو سخت از اقدام پسر برادر خود مازیار در خشم شد اما به ظاهر به استقبالش به بیرون شهر آمد ولی میخواست مازیار را بکشد اما غلامی این توطئه را به مازیار خبر داد و مازیار پیشدستی کرد و عموی خود را از یارانش جدا ساخت و کشت و همه قلمرو حکومت پدر را زیر فرمان خویش در آورد و نامهای به مأمون نوشت و ماجرای کشتن عموی خود را نیز شرح داد. “مازیار در ظاهر مطیع خلیفه عباسی بود، از آن پس خود را گیل
گیلان و اسپهبد اسپهبدان و پشخوار گرشاه نام مینهاد اما به ظاهر فرمانبردار و خراجگزار خلیفه بود.“ نقل از کتاب دو قرن سکوت ص 268
در آن روزگار طبرستان جزو قلمرو
طاهریان در خراسان بود از اینرو باید خراج به خراسان فرستاده شود مازیار که نمیخواست خود را زیر نفوذ عبدالله طاهر بداند نامهای به خلیفه نوشت که خراج را رأساً به نزد خلیفه بفرستد ولی خلیفه پیشنهاد کرد که خراج تحویل مأمور خلیفه آن گاه به
خراسان فرستاده شود.
مردم شمال
ایران که مانند سایر نقاط ایران از جور و ستم بیاندازه حکمرانان غرب به جان آمده بودند و از جمله کارهای زشت اعراب یکی بدست عبدالله ابن مهلب در گرگان صورت گرفت وی از خون مردم بیگناه ایران آسیابی را بکار انداخت و با آن گندم آرد کرد و از آرد آن برایش نان پختند و آن نان را خورد! در پناه کوهها موضع گفتند و ضد اعراب شوریدند و این شورشها در طبرستان و آذربایجان اوج فراوان یافت
بابک خرم دین ظهور کرد. مازیار به تحریک پنهانی افشین خروج نمود و از فرمان خلیفه سر برتافت. ظاهراً مازیار با شتاب فراوان بگرد آوردن مال پرداخت و غلامان را ضد ارباب خود شورانید تا با خلیفه به مبارزه برخیزند.
مازیار بنا به قولی از آئین خرم دینی و بنابر روایتی از دین مزدکی جانبداری میکرد و نحوه دستورهای وی بر شورانیدن مردم نیز تا حدی مؤید این قول است اما به هر حال قیامی است ضد اعراب و ستمگریهای آنان زیرا همه مردم از نحوه حکومت جابرانه اعراب و ستمگریهای عمال آنان سخت رنجیده خاطر و منتظر فرصت برای قیام بودند.
مازیار رسماً در سال 224 ضد خلیفه قیام کرد و مردم را ضد اعراب شورانید و اموال مسلمانها را به تاراج بردند و مسلمین را از کارها بر کنار کرد و مجوسان و گبران را برای انجام کارها انتخاب کرد.
مازیار اموالی را که از مردم غارت کرده بود صرف قیام و مبارزه با ریشهکن ساختن نفوذ اعراب به کار برد. اما خلیفه بغداد نیز به همان نیرنگی دست زد که بابک را از پا درآوردئ این بار عبدالله ابن طاهر را که همچون افشین پست و پلید و خدمتگزار خلیفه بود به جنگ مازیار فرستاد.
عبدالله ابن طاهر عموی خود حسن ابن حسین و خلیفه معتصم نیز محمد ابن ابراهیم ابن مصعب را برای سرنگون ساختن مازیار فرستاد.
مازیار برادری بنام کوهیار داشت که از برادر کینه در دل داشت، با رسیدن سپاهیان خراسان به سرداری حسن ابن حسین به حدود
طبرستان، کوهیار مازیار را با نیرنگ به چنگ حسن ابن حسین انداخت و از آنجا مازیار را به سامرا نزد خلیفه فرستادند و در سال 225 هـ-ق به امر خلیفه کشته شد.