قران کریم به پیامبرمی فرماید : (طه / . 14)
« و قل رب زدنی علما »"
بگو خدایا بر دانش من بیفزای
.
قرآن کریم یک روش و سبک خاصی دارد که گاهی مطلبی را که میخواهد به عموم امت بگوید و عموم را مخاطب قرار دهد شخص رسول اکرم را به عنوان سخنگو و سخن شنوی امت انتخاب میکند و او را مخاطب قرار میدهد .
البته این قاعده کلی نیست بلکه قرآن عنایت دارد که مستقیما با خود مردم سخن بگوید و خود آنها را مخاطب قرار دهد و لهذا کلمه " « یا ایها الناس " که به معنای " ای مردم " است از کلمات رایج و شایع قرآن است ، ولی در عین حال در پارهای از موارد به واسطه ملاحظاتی ، در مطلبی که مربوط به عموم مردم است شخص پیغمبر را مخاطب قرار میدهد .
معمولا این گونه خطابها در جایی است که تو هم این میرود که استثنائی در کار است ، ولی وقتی که شخص اول اسلام مخاطب قرار گرفت دیگر احتمال تبعیض و استثناء نمیرود . مثلا در یک جا میفرماید تو اگر معصیت بکنی چنین و چنان خواهی شد .
البته اگر عموم مردم به طور مستقیم طرف سخن میبودند جای این تو هم برای بعضی از خود خواهان بود که این قانون شامل حال ما که دارای فلان امتیاز نژادی و خونی و یا انتسابی هستیم نمیباشد ، ولی وقتی که شخص رسول اکرم طرف خطاب و عتاب قرار گرفت هیچ عاقلی نمیتواند تصور کند که درباره او استثنائی است .
از جمله مواردی که شخص رسول اکرم مخاطب قرار گرفته همان آیه است که در آغاز سخن تلاوت شد میفرماید : ای پیغمبر بگو : پروردگارا بر علم و دانش من بیفزا .
وقتی که رسول اکرم موظف است که از خداوند افزایش معلومات خود را بخواهد حال دیگران معلوم است ، همه امت اسلامی که به تعلیمات او گردن نهادهاند باید با او هم آواز و هماهنگ شوند و بگویند خداوندا بر علم و دانش ما بیفزا
البته واضح است این دستور فقط این نیست که تنها بگوییم " خدایا بر دانش من بیفزا " بلکه خواستار است ، باید بخواهیم و طلب کنیم و جستجو نماییم . مخاطب این جمله همان کسی است که در تعلیمات خود فرمود :
«علم را جستجو کنید و لو آنکه لازم باشد تا چین بروید »
پس تنها گفتار نیست بلکه خواستار است ، خواستار فقط هم نیست ، کردار و رفتار و حرکت و تکاپو و جستجو است .
در آثار دینی ما مکرر به این نکته اشاره شده که علم است که به عمل ارزش میدهد و آن را بالا میبرد ، اثر و ارزش یک کاری که با نیروی علم و معرفت صورت گیرد صدها برابر کاری است که جاهلانه صورت گیرد ، علم ، افزایش دهنده اثر و ارزش کار است .
هر کاری را که در نظر بگیریم میبینیم اگر با علم و شناسایی و معرفت توأم گردد اثر و ارزش بسیار بیشتری پیدا میکند .
روی همین اصل است که در اسلام دو چیز محترم است : کار و دانش و دو چیز مردود است : بیکاری و نادانی .
ولی این نکته را از اسلام نباید فراموش کرد که کار و دانش که محترم است از یکدیگر جدا نیستند ، یعنی نه این است که برای بعضی کار محترم است و برای بعضی دیگر دانش ، بعضی اهل کار باشند و بعضی اهل دانش ، اینطور نیست ، کار و دانش اگر از یکدیگر جدا افتند اهمیتی ندارند ، این دو اصل مقدس هنگامی برای بشر به صورت دو بال در میآیند که معاون یکدیگر و کمک یکدیگر بوده باشند ، یعنی کار در روشنایی علم صورت گیرد ، و اگر یکی عالم باشد و گوشه نشین و دیگری کارگر باشد و جاهل ، مثل این است که در یک شب تاریک یکی چراغ به دست بگیرد و در گوشهای بنشیند و دیگری راه پیمایی کند ولی چراغ نداشته باشد ، باید همان کس که راه پیمایی میکند چراغ داشته باشد و همان کس که چراغ دارد راه پیمایی میکند ، یعنی همگی به نوبه خود و سهم خود در زندگی حرکت و فعالیت و راه پیمایی کنند و همگی چراغ در دست داشته باشند .
تعاون و همکاری اصل مقدسی است ، ولی هیچ همکاری و هماهنگی و همگامی ، مقدس تر و پر ارزش تر از همکاری و همگامی کار و دانش نیست ، یعنی کارگر دانشمند و مطلع و عالم باشد و عالم اهل عمل و کار و فعالیت باشد .
در دورههایی از تاریخ در میان بعضی از ملتها فاصله بین کار و دانش وجود داشته است . گذشته از این که این جدایی بین علم و عمل ظلمی عظیم بود یک عامل مهم رکود بشریت همین بود . یکی از خدمات بزرگی که اسلام به بشریت کرد این بود که کار را وظیفه همگانی و دانش را حق همگانی دانست .
گمان نمیکنم کسی فی الجمله به منطق اسلام آشنا باشد و منطق این آیین مقدس را در مورد عمومیت وظیفه مقدس شغل داشتن و کار کردن ببیند و از طرف دیگر منطق این دین مقدس را در مورد اهمیت علم و اینکه این حق ، اختصاصی نیست و حق عموم مردم است بداند ، کوچک ترین شکی و تردیدی در مطلبی که گفته شد بتواند بکند . نه وظیفه کار کردن اختصاص به دستهای دارد و نه حق علم و دانش از مختصات دستهای دیگر است .
گذشته از همه اینها اسلام ، علم و عمل ، دانش و کار را به همکاری و همگامی یکدیگر دعوت کرد ، از طرفی فرمود علم بدون عمل مانند درخت بی ثمر است ، فایده و ارزش ندارد ، از طرف دیگر هنگام مقایسه عمل توأم با علم و عمل بدون علم ارزش عمل توأم با علم را صدها برابر عمل بدون علم تعیین کرد .
کار هر نوع کاری باشد ، همینکه صحیح و لازم و وظیفه شد باید با دانش توأم شود تا ارزش و اثر زیاد پیدا کند .
مگر نه این است که بین کار و نیرو تناسب مستقیم است ، نیروی بیشتر کار بیشتر و عالی تر تولید میکند ، و مگر نه این است که برای بشر ، دانش بزرگ ترین منبع نیرو و قدرت است . قدرت عظیم انسان که جماد و نبات و حیوان و صحرا و دریا و فضا را مسخر کرده از منبع عظیم علم سرچشمه میگیرد .
انسان ماشین نیست که قدرتش بستگی به میزان بخار و برق و حرارت داشته باشد ، حیوان هم نیست که مانند اسب و فیل همه قدرتش همان باشد که در دست و پا و پشت اوست ، قدرت بیشتر انسان قدرت فکری و مغزی است ، به موجب این قدرت است که چنین تمدنی عظیم به وجود آورده ، قدرتهای برق و بخار و قدرتهای عضلانی اسب و فیل و هر حیوان دیگر را به استخدام خویش در آورده است .
اگر کار از علم و دانش جدا شود حداکثر اثر و ارزش کار این است که کارگر از زمین ، جو و گندم و سبزی و پنبه تولید میکند ، از معدن زغال و فلزات استخراج میکند ، به وسیله دامداری شیر و کره و ماست و پنیر و پشم به وجود میآورد ، و دیگر از این حد تجاوز نمیکند ، ولی اگر کار و دانش به کمک یکدیگر آمدند و دست یکدیگر را فشردند علاوه بر همه اینها از همان پنبه و از همان پشم که با واحد تن و خروار میفروخت و از همان ابریشم که به بهای مناسب به بازار میآورد ، پارچههای گران قیمت که با واحد متر خرید و فروش بشود به وجود میآورد و از همان فلز کم قیمت ماشینهای گران قیمت به وجود میآورد .
این است معنای اینکه دانش اثر و ارزش کار را بالا میبرد ، و این است معنای هنر و صنعت و کار توأم با دانش .
سعدی در اول باب هفتم گلستان میگوید :
" حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است ، یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد ، اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و اگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنرمند در نفس خود دولت است ، هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند " .
منبع : حکمتها و اندرزها
نویسنده : شهید استاد مرتضی مطهری
صفحه : 203