ابی سلمه می گوید:
با عمر خطاب در سفر حج بودیم. در راه، یک اعرابی بادیه نشین به سوی ما آمد و گفت:«یا امیرالمؤمنین! من در حال احرام بودم. تخم شترمرغی را دیدم و پختم و خوردم. چه کفاره ای بر من واجب است؟»
عمر گفت:« چیزی به نظرم نمیآید. همین جا بنشین، شاید یکی از اصحاب پیامبر برسد و پاسخ تو را بدهد.»
در همین هنگام علی علیه السلام با حسین علیه السلام از راه رسید .
عمر گفت:« ای اعرابی! این علی بن ابی طالب است. از او سؤال کن.»
اعرابی بلند شد و از او سؤال کرد.
علی علیه السلام فرمود:« از این نوجوان که نزد توست، یعنی حسین، سؤال کن.»
اعرابی گفت:« هر کدام مرا به دیگری حواله میدهد.»
مردم به او گفتند:« وای بر تو! این فرزند رسول خداست. از او بپرس.»
اعرابی سؤال خود را مطرح نمود و امام حسین نیز پاسخی کامل به او داد. علی علیه السلام بلند شد و حسین را به سینه چسباند و فرمود:« ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم» ( سوره آل عمران، آیه34)
منابع: بحار الانوار، ج 44، ص 197، حدیث 12.
مراجعه شود به:
مشارکت در اجرای حدود الهی