نامش حرب و کنیهاش « ابو دسمه » بود. از سیاهپوستان اهل
حبشه بود که در بردگی اشراف
قریش به سر میبردند. در مکه غلام جبیر بن مطعم بود که از دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به شمار میآمد. عموی جبیر در
جنگ بدر به دست مسلمانان کشته شد و جبیر برای گرفتن انتقام، از او خواست یکی از این سه تن را بکشد:
محمد،
علی یا
حمزه و به او وعده داد که اگر چنین کند، او را آزاد خواهد ساخت. در نهایت، کشتن حمزه را پذیرفت و در
جنگ احد در گوشهای مخفی شد. در یک فرصت غافلگیرانه حمزه -عموی رسول خدا- را به شهادت رساند و با این کار خود داغی بزرگ بر دل رسول خدا نشاند.
در هنگام
فتح مکه، از عفو عمومی مستثنی شد؛ به طائف گریخت با این یقین که اگر پیروان آن حضرت او را بیابند، خواهند کشت. از این رو میخواست به
شام یا
یمن بگریزد؛ ولی به او گفتند رسول خدا کسی را که مسلمان شود نمیکشد. به همین علت با گروهی که از طائف برای دیدار رسول خدا به مدینه رفتند، همراه شد و به محض ورود به مجلس پیامبر اکرم، شهادتین بر زبان جاری ساخت. سپس به درخواست رسول خدا، ماجرای کشتن حمزه را برای حضرتش بازگو کرد.
پیامبر با شنیدن ماجرای شهادت عموی گرامیاش به گریه افتاد و به او فرمود: وای بر تو! برخیز و برو و خود را پیش من ظاهر نکن (نبیمنت)! از آن پس هرگز در مسیر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ظاهر نمیشد و همیشه راه خود را از آن حضرت کج میکرد. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در
نبرد یمامه، در کشتن
مسیلمه کذاب شریک شد و میگفت: « من در دوران جاهلی خود بهترین مردم را کشتم و در دوره مسلمانی، بدترین آنها را » و منظورش حمزه سید الشهداء و مسیلمه کذاب بود.
در دوران عمر، کاتب دیوان شد؛ اما چون به میگساری علاقه بسیار داشت، از این کار برکنار شد. در دوران خلفا چندین بار به خاطر نوشیدن شراب حدّ خورد. در دوران عثمان هنگامی که معاویه حاکم شام بود، به
حمص رفت و در آن جا ساکن شد و در همان سال ها نیز بر اثر زیاده روی در نوشیدن شراب جان سپرد. عاقبت سوء و رفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از مسلمان شدنش، حکایت از آن دارد که حقیقتاً و از سر راستی مسلمان نشده بود و هدفش تنها حفظ جان بود.
منابع:
اسدالغابه، 5/ 483؛
سفینه البحار، ماده وحش؛
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید؛ ج 18، ص 15؛
تفسیر المیزان، ج 4، ص 406؛
فروغ ابدیت، ج2، ص 331؛