منو
 صفحه های تصادفی
حلقه for
بز کوهی
ابوالفوارس عبدالملک بن نوح
کوهها
یورش هفت ساله تیمور
جوانه‌ها اکسیر جوانی و سلامتی
اسلام آوردن قبیله ثقیف
غیبت صغری و غیبت کبری
زنان در جنگ
تولید انبوه
 کاربر Online
941 کاربر online

مقدمات مصالحه با دولت عثمانی

تازه کردن چاپ
جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > دوره های تاریخی
جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > تاریخ اسلام
(cached)



مقدمات مصالحه با دولت عثمانى

«994 ق / 1586 م»

حمزه میرزا گمان داشت با سرکوب سرداران مخالف، اختلاف و نفاق از میان طوایف قزلباش برخاسته است، و این بار همگى براى تسخیر قلعه تبریز و دفع دشمن همداستان خواهند بود. با همین تصور در قزوین به احضار رؤساى طوایف قزلباش فرمان داد و در حدود سلطانیه نیز چند روزى به انتظار گرد آمدن ایشان توقف کرد. اما بر خلاف انتظارش، این بار هم قواى قابلى فراهم نیامد. طوایف ترکمان و تکلو که سرداران نامى‏ایشان در جنگ چکچکى کشته یا دستگیر شده بودند، از بیم جان متفرق و پراکنده بودند. طایفه افشار هم، که در حدود اصفهان، یزد، کرمان و کوه گیلویه به سر مى‏بردند؛ چون سردار بزرگشان قلى بیگ قورچى باشى، چنانکه پیش از این گذشت، به قلعه تبریز و به دشمن پناهنده شده بود، از حمزه میرزا بیم داشتند و به همین بهانه از حرکت به آذربایجان مصایقه کردند. امیران خراسان، مانند على قلى خان شاملو و مرشد قلى خان استاجلو و دیگران هم، عباس میرزا را به شاهى برداشته، مدعى استقلال بودند، و طبعا" با حمزه میرزا و پیشرفت کار او موافقت نداشتند. بنابراین قواى قابلى در سلطانیه گرد نیامد، و ولیعهد ناچار با قریب ده هزار سوار راهى تبریز شد.

در تبریز، حمزه میرزا با یگانه توپى که در اختیار داشت، از جانب مسجد «حسن پادشاه» قلعه تبریز را هدف ساخت؛ ولى جعفر پاشا، حاکم قلعه، پس از خبر یافتن از تهاجم حمزه میرزا، فرستاده‏اى نزد فرهاد پاشا، فرمانده کل قواى عثمانى فرستاد و از وى یارى خواست. فرهاد پاشا با شتاب به سوى تبریز آمد؛ حمزه میرزا به گمان اینکه شاید پیش از رسیدن فرهاد پاشا قلعه را تسخیر کند، بى آنکه وسایل قلعه گیرى و قواى کافى داشته باشد، فرمان داد که سربازان قزلباش از اطراف بر قلعه بتازند و آنجا را با حمله سختى تصرف کنند. سربازان در کمال رشادت و از جان گذشتگى به حصارهاى قلعه تاختند، ولى از هر سو هدف تفنگچیان ترک قرار گرفتند و جمع فراوانى از ایشان به خاک افتادند؛ گروه دیگرى هم که به شجاعت به پاى دیوارهاى قلعه رسیده و از نردبانها بالا رفته بودند، کارى از پیش نبردند و به درون خندق افتادند.

ناتوانی ایران در ادامه نبرد با عثمانی و موافقت در پذیرش صلح پیشنهادی

حمزه میرزا، چون از نزدیک شدن فرهاد پاشا به تبریز آگاه شد و گرفتن قلعه را در کوتاه مدت نیز ممکن دید، دستور داد تا اهالى تبریز شهر را تخلیه و به قزوین و شهرهاى اطراف بروند؛ خود نیز از تبریز به قراباغ رفت.

روز بعد، فرهاد پاشا به تبریز رسید و مقدارى اسلحه و آذوقه به قلعه داران ترک تسلیم کرد؛ در بازگشت، نامه‏اى به على قلى خان و سرداران قزلباش نوشت و ایشان را به مصالحه دعوت کرد. در این نامه، سردار عثمانى به ایران اطمینان داد که با وجود اختلاف و ضعف دولت صفوى، باز پس گیرى ولایات از دست رفته ممکن نیست و در صورت تداوم حملات، احتمال تهاجم دیگر سپاه عثمانى و اشغال مناطق دیگر هم وجود دارد؛ بنابراین به صلاح دولت ایران است که از ولایات اشغال شده توسط سپاه عثمانى چشم پوشى و خود را براى مصالحه آماده کند.

برخى از جوانان پر شور و بى تجربه و ماجراجوى قزلباش، با پیشنهاد فرهاد پاشا مخالفت کردند، ولى حمزه میرزا پس از تجربیات زیادى که از چند دستگى و نفاق بین سران قزلباش و ضعف قدرت در مقابله، به خوبى آگاه شده بود؛ موافق ترک مخاصمه و پذیرش پیشنهاد عثمانیها بود. وى دریافته بود که ادامه این وضعیت، کم کم نواحى شرقى آذربایجان و قسمتى از عراق را هم از دست ایران خارج خواهد ساخت.

پس ناگزیر با فرستاده ترک به مهربانى رفتار کرد و در جواب نامه فرهاد پاشا نوشت که اگر دولت عثمانى تبریز را، که گورخانه قدیم قزلباش است و چشم پوشى از آن ممکن نیست، به ایران واگذارد، حاضر به مصالحه خواهد شد. فرهاد پاشا نیز در جواب نوشت که اگر دربار ایران یکى از شاهزادگان صفوى را، براى استحکام صلح و دوستى، به دربار عثمانى بفرستد، که به عنوان گروگان در آنجا بماند، شاید سلطان عثمانى، ولایت تبریز را به آن شاهزاده ببخشد.
حمزه میرزا و على قلى خان پیشنهاد یاد شده را پذیرفتند و مقرر شد که سفیر کاردانى را با حیدر میرزا پسر خردسال ولیعهد به همراه هدایاى شایسته به استانبول روانه کنند. در این باره نامه‏اى به فرهاد پاشا نوشته شد. سردار ترک از آذربایجان به ارزروم رفت و در آنجا به انتظار فرزند ولیعهد ایران نشست. ضمنا" یکى از سرداران ترک را به نام ولى آقا چاشنى گیر باشى را هم براى آوردن شاهزاده به شهر گنجه فرستاد.

قتل حمزه میرزا و ناکامی عقدنامه صلح

حمزه میرزا مى‏خواست از گنجه به پایتخت رود و در آنجا وسایل حرکت فرزند خود و سفیر ایران را فراهم کند. به همین قصد نزدیک آن شهر در محل ابوشحمه اردوز «24 ذى‏الحجه 994 ق / 6 دسامبر 1586 م». اما در شب آن روز، در چادر، به دست خداوردى دلاک، از ندیمگان خود به قتل رسید و انجام چنین مصالحه‏اى ممکن نشد.


تعداد بازدید ها: 6843


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..