شیخ حسن چوپانی
«744 738 ق / 1343 1327 م»
پسر امیر تیمور تاش به نام شیخ حسن چوپانی یا امیر حسن و شیخ حسن کوچک، بعد از فرار پدر به
مصر همچنان در
آسیای صغیر باقی ماند . بعد هم بلافاصله بعد از وفات ابوسعید - 736 ق / 1335م - به داعیه سلطنت برخاست. در آذربایجان و
اران مدعی همنام خود
امیر حسین جلایر معروف به
شیخ حسن ایلکانی و
شیخ حسن بزرگ که او نیز در آن ایام مدعی سلطنت بود به معارضه برخاست و دعوی امارت را به نام پدرش، تیمور تاش که در حقیقت مدتها پیش در مصر به قتل رسیده بود، اعلام کرد. یک درویش
مغول را به نام قراجمری که از حیث
ظاهر شبیه تیمور تاش بود با نام تیمور تاش به عرصه آورد، عدهای را گرد وی جمع کرد و قدرت تازهای به نام
چوپانیان بنیاد نهاد. بدین گونه تیمور تاش مدتها پس از مرگ پدر ، بنیانگذار سلسلهای شد که به نام پدرش
امیر چوپان در آذربایجان به وجود آمد. پسرش شیخ حسن ، که موجد واقعی این اساس بود، چندی بعد خود را ناچار به قتل قراجمری دید که مدعی او شده بود - 739 ق / 1338 م - و بدین گونه در معرکه منازعات جانشینی که بعد از وفات
ابوسعید بهادرخان ، هر یک از امیران، یک ( خان ) دست نشانده را برای ( ایلخانی ) نامزد میکردند، وارد شد. با ادامه این گونه منازعات که بین او و خاندان
جلایریان اجتناب ناپذیر بود، قدرت کسانی که بعد از ابو سعید به عنوان ایلخان به سلطنت نشانده میشوند، هر روز ضعیفتر و دچار انحطاط بیشتر میشد.
امیر حسن در جنگی که با
شیخ حسن ایلکانی امیر جلایر کرد او را در نزدیک الاتاغ مغلوب نمود و ایلخان دست نشانده او را هم که محمد خان نام داشت به قتل آورد. -ذیالحجه 738 ق /
جولای 1338 م -. بعد از آن، نخست ساتیبک، خواهر ابوسعید را که در گذشته زوجه امیر نوروز عموی امیر حسن بود به ایلخانی برداشت و چندی بعد او را به عقد خان زادهای به نام
سلیمان از اولاد
شیموت بن هلاگو درآورد و با عنوان کردن ایلخانی آن زن و شوهر ، علیه شیخ حسن ایلکانی که جهان تیمور پسر آلافرنگ را به سلطنت برداشته بود، دست به جنگ زد. تلاقی دو سپاه در آذربایجان رخ داد و به پیروزی شیخ حسن چوپانی منجر شد. بدین گونه
آذربایجان و اران به دست وی افتاد و
شیخ حسن جلایر به
بغداد گریخت. شیخ حسن چوپانی، چندی بعد برای دفع حریف، که در بغداد، جهان
تیمورخان را به عنوان ایلخان به سلطنت برداشته بود، لشکر برد و در اطراف بغداد تاخت و تاز کرد - 740 ق / 1339 م -. شیخ حسن چوپانی در
تبریز بناهایی ساخت و پایههای قدرت خود را مستحکم کرد اما چندی بعد به دست زنش عزت ملک که ظاهرا" روابط نا مشروع و عاشقانه با یکی از امیرانش داشت و شیخ حسن چوپانی از آن آگاه شده بود، از بیم شوهرش او را در رجب 744 ق / دسامبر 1343 م به قتل رساند و قصه قتل او قطعه شعری به
سلمان ساوجی الهام کرد که ستایشی از جرأت و جسارت قاتل بود!.