اکنون بگذارید من شما را به جایی ببرم که امروز بمبئیهندوستان در آنجا واقع شده است صحنه وقایع مربوط به دو هزار سال پیش است.
بیمار ما به پشت دراز کشیده و خیلی ضعیف است . سرفه میکند و خلط و خون از حلق و دهان او خارج میشود.
دکتر را احضار کردند و پزشک مردی است که شهرت زیادی دارد و از اطبای نامی به شمار میرود زیرا عضو یک خانواده متشخص وقتی بیمار شد باید بهترین چیزهایی را که ممکن است برای او فراهم آورند.
دکتر میآید ، سر خود را به روی سینه بیمار میگذارد و گوش میدهد ، دست میزند و بعد مرض بیمار را تشخیص میدهد ، علت بیماری چیست؟
علت بیماری را باید در زندگانی گذشته این بیمار متشخص جستجو کرد زیرا این مریض محترم آدمی را کشته است و در نتیجه به بیماری سل مبتلا شده است چون تمام آدمکشان دچار ارواح خبیثی میشوند که آن ارواح خبیثه در بدن آنها جای میگیرند . اگر او اسبی را دزدیده بود مجازات او این بود که پایش بلنگد ولی چون آدمی را کشته است باید عولقب وخیمی را در انتظار داشته باشد و روح جن در بدن او حلول کند و از دردی رنج ببرد که امروز در همهجا آن بیماری سل میدانند و اینجا و همه جا به آن مبتلا میشوند.
خانواده بیمار از وقوع این حادثه تأسف میخورند و دلتنگ میشوند اما بعد از همه چیز خانواده ای را نمیتوان به علت اعمال گذشته یکی از افرادش مورد مذمت و سرزنش قرار داد.
پس باید حقیقتبین و مثبت بود ، حالا که این حادثه واقع شده است چه میتوان کرد؟ چگونه میتوان بیمار را شفا بخشید؟ دکتر معالج میآورند.دکتر وقتی بیمار را میبیند میگوید:بسیار خوب،من نمیتوانم فوراً به شما جواب بدهم ولی باید مدتی مرا آزاد بگذارید تا بروم با ستارگان مشورت نمایم و مصلحتجویی کنم.
بگذارید بروم با یک رمال و زایچهبینعالم و دانشمندی که او را میشناسم مشاوره کنم و ببینم که آیا ما میتوانیم معالجه مطلوب و مناسبی پیدا کنیم یا نه…
وقتی من رفتم در حالتی که در انتظار مراجعت من هستید نگذارید بیمار مأیوس و نومید شود او را در تختخواب بیماری نگه دارید من یک تا دو ماه دیگر برمیگردم…
بازهم مرا همراهی کنید تا به اتفاق یکدیگر به قصرسلطان هندوستان به نام « ماگادها » (Magadaha) برویم البته در زمانی که ما به سراغ این قصر سلطنتی میرویم زیاد دور و قدیمی نیست و نزدیکترین زمانهای مربوط به عصر جدید است.
در این قصر سلطنتی هندوستان ، ولیعهد مریض است و بیهوش افتاده و در حال اغما میباشد و هیچ سلطانی به خود اجازه نمیدهد چنین چیزی را ببیند.
پدر ولیعهد مریض که نامش « بیمزارا » (Bimesara) است به ناچار بهترین متخصصین قلمرو سلطنت خود را برای معالجه پسرش احضار میکند و متخصصین معالجه وقتی بیمار را دید نسخه ای مینویسد و برای معالجه تجویز میکند که این بیمار را متوالیاً در شش خمره پر از کره فرو کنند و درآورند ولی البته با انجام این کار معالجه تمام نیست و پس از آن او را باید در روغن مایع چوب صندل شستشو دهند.
وقتی این کارها انجام گرفت شاهزاده صاحب تاج و تخت شفا مییابد و متخصص او ، از طرف پادشاه خلعت و پاداش کاملی میگیرد.
از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد