راضی خلیفه عباسی
«329 -322 ق / 940-934 م»
با مرگ
قاهر در زندان،
راضی به عنوان جانشین او، خلیفه اعلام شد.
در این هنگام قدرت واقعی به دست فرمانده سپاه، ابن یاقوت حاجب افتاد که علاوه بر فرماندهی سپاه توانست به جای وزیر، تسلط بر دستگاه مالی را نیز به دست آورد.
ولی دوران اقتدارش کوتاه بود. راضی بار دیگر خود قدرت را به دست گرفت و ابن مقله را به وزارت گماشت. سپس کوشید تا اوضاع و احوال را آرام کند و در نتیجه شیعیان افراطی و حنبلیان را شکنجه میداد، با این وجود تحمل دشواری های فزاینده مالی بیش از قدرت خلیفه بود.
راضی پس از 6 سال و 2 ماه حکومت در ربیع الاول 329 ق / دسامبر 940 م چشم از جهان فرو بست.
اوضاع ایلات در دوه ی راضی
این دوره، آغاز زمانی بود که ایالت های ایرانی نزدیک به
بغداد به دست رهبران محلی افتاد و در نتیجة نظر دستگاه
خلافت را برای پذیرش فرمانروایی خود ، جلب کردند. پس از شورش مرداویج، علی بن بویه دیلمی در فارس مستقر شد و ابن اِلیاس، کرمان را تصرف کرد. این دو، امور مالی آن ایالت های را زیر نظر داشتند و در فرستادن پول هایی که باید به بغداد برسانند، تأخیر میکردند. حتی در هلال حاصلخیز، فرمانداران با تحصیلداران دست به یکی کرده بودند تا از دادن پول هایی که باید به حکومت مرکزی بپردازند، شانه خالی کنند. امیر حَمدانی در
موصل، بنو بریدی در
اهواز و ابن رائق در
بصره، نیز همین کار را کردند.
ابن رائق امیر الامراء خلیفه
چون برای خلیفه ممکن نبود که مدت زیادی بتواند احتیاجات دستگاه خود را بدون رسیدن پول از خارج فراهم کند، در نتیجه ابن رائق، مشروط بر آن که دست وی برای تسلط بر سپاه و مالیه باز باشد حاضر شد تا به خزانه بغداد پول برساند.
بنابراین، خلیفه که همه او را ترک گفته بودند، راضی شد تا به ابن رائق عنوان امیر الامراء بدهد و فرمان داد که در خطبه پس از نام خلیفه، نام ابن رائق نیز ذکر شود.
در ذی الحجه 324 ق / نوامبر 936 م، ابن رائق به بغداد وارد شد و از آن پس امیری بود که به نام خلیفهای اسمی تمام قدرت را در تصرف داشت.
سلب قدرت از خلیفه در واقع مقدمه آن بود که امپراتوری اسلامی پاره پاره شود، مراکز جدید سیاسی و عقلی توسعه پیدا کند و فرهنگ های محلی از نو آشکار شود.
عصر تازهای آغاز شد که در آن زبان عربی، در حالی که اهمیت خود را از لحاظ زبان مقدس قرآن که وسیله تعلیم و تعلم است، حفظ کرد، ولی از مقام زبان ادبی امپراتوری بودن، سقوط کرد. افزون بر این، ایالت های غربی به شکل روز افزون جدا مانده و به صورت واحدهای مستقل درآمده بودند.
در صورتی که عناصر ایرانی و ترک آماده میشدند که بر حیات سیاسی سرزمین های اسلامی واقع در شرقِ بیابانِ میان
سوریه و میانرودان تسلط کامل پیدا کنند.