- دورکیم از آنجا که خواهان یافتن علل اصلى حضور همواره دین در جوامع است و به دنبال آن با نظاره کردن نقش مهم و کارکردهاى دین و وظایفى که در طول حیاتش داشته است، سعى مىکند جایگاه دین را در بین سایر واقعیتهاى اجتماعى روشنکند. او با مطالعه جوامع ابتدایى بحث خود در باب دین را آغاز کرد. و اعلان داشت که دین بر دو مقوله اصلى مبتنى است: که بخشى از آن را مناسک و بخش دیگر از آن را عقاید و باورها شکل مىدهند. عقاید و باورها خود داراى مشخصههاى بارزى هستند که جهان را به دو دسته امور مقدس و غیر مقدس تقسیم مىکنند. که هر کدام خصم دیگرى است و بدون گذر از یکى، به دیگرى نمىتوان وارد شد. براین اساس، دین مربوط به بخش مقدس است و زنجیرهاى به هم پیوسته از امور مقدس تشکیل دین مىدهند.
هارى آلبر ، یکى از مطالعهکنندگان اندیشه دورکیم می نویسد:
در نظر دورکیم، دین در درجه اول، از طریق تحمیل انضباط بر نفس و قدرى خویشتندارى، انسانها را براى زندگى اجتماعى آماده مىسازد که این معرف نقش انضباطبخش بودن دین است.
تشریفات مذهبی ، که از مظاهر دین است، مردم را گردهم مىآورد و به اینگونه پیوندهاى مشترک آنها را دوباره تصدیق مىکند و در نتیجه،
همبستگی اجتماعى را تحکیم مىبخشد. این معرف نقش انسجام بخش بودن دین است. مردم با اجراى مراسم دینى میراث اجتماعى گروه را ابقا و احیا مىکنند و ارزشهاى پایدار آن را به نسلهاى آینده منتقل مىسازند که این از نقش حیاتبخش بودن دین حکایت دارد. دین با برانگیختن احساس خوشبختى در مؤمنان و احساس اطمینان به حقانیت ضرورى جهان اخلاقى، که خود جزئى از آن هستند با احساس ناکامى و فقدان ایمان در آنها مقابله مىکند و این مبین نقش خوشبختىبخش بودن دین است.
منبع
- لوئیس کوزر، زندگى واندیشه بزرگان جامعهشناسى، ترجمه محسن ثلاثى، نشر علمى، ص200- 198