نگاه اجمالی
فروید در آثار اولیه خود این عقیده را بیان کرد که
زندگی روانی از دو بخش تشکیل شده است: هوشیار و ناهوشیار. بخش هوشیار مانند قسمت مشهود قطعه
یخی شناور کوچک و بیاهمیت است و تنها نماینده جنبه کل هر
شخصیت است. بخش ناهوشیار عظیم و نیرومند است, مانند قسمت بزرگتر یخ که در زیر آب جای دارد و شامل غرایز است که نیروی سوق دهنده همه این رفتارهای انسان است. فروید بعدها در این تمایز ساده هوشیاری و ناهوشیاری تجدید نظر کرد و سازههای نهاد ، من و فرامن دستگاه روانی را معرفی کرد.
نهاد که تا اندازهای با مفهوم قبلی فروید از ناهوشیار تطبیق میکند ابتدائیترین و دست نیافتنیترین بخش شخصیت است. قویترین نیروهای نهاد شامل
غرایز جنسی و
پرخاشگری است. فروید نوشت: ما آن را یک هرج و مرج ، یک دیگ پر از هیجانهای جوشان مینامیم. نهاد بدون در نظر گرفتن مقتضیات واقعی عینی در جستجوی ارضای آنی است و بر اساس اصل لذت عمل میکند که با جستجوی لذت و اجتناب از درد در پیکاهش تنش است.
انرژی روانی اساسی ما یا لیبیدو در نهاد قرار دارد و از طریق کاهش تنش جلوه گر میشود. افزایش انرژی لیبیدویی به افزایش تنش منجر میشود که ما تلاش میکنیم آن را تا سطح قابل تحملتری کاهش دهیم. ما برای ارضای نیازهایمان و حفظ سطح متعادل تنش باید با محیط واقعی تعامل کنیم. بنابراین باید بین خواستههای نهاد و مقتضیات واقعیت یک رابطه موثر و مناسب ایجاد شود.
من که بین نهاد و دنیای خارجی نقش میانجی را برعهده دارد این تعامل را تسهیل میکند. من نماینده چیزی است که ما آن را در برابر هوسهای کور و مبرم نهاد عقل یا خرد مینامیم. من از اصل واقعیت پیروی میکند. خواستههای لذت جویانه نهاد را به تعویق میاندازد تا شی مناسب پیدا شود که بوسیله آن نیاز را ارضا کند و تنش را کاهش دهد. من مستقل از نهاد وجود ندارد او در حقیقت نیروی خود را از نهاد میگیرد. و در جهت کمک به نهاد خدمت میکند و بطور مستقل تلاش میکند تا خواستههای نهاد را ارضا کند.
فرامن
بخش سوم ساختمان شخصیت فرامن در اوایل کودکی هنگامی که قواعد رفتار براساس
نظام پاداش و تنبیه از سوی والدین یا پرستاران به کودک آموزش داده میشوند و او آنها را جذب درون میسازد رشد میکند. رفتارهای نادرست بخشی از وجدان کودک میشوند که یک قسمت از فرامن را میسازد. رفتارهای درست قسمتی از خود آرمانی کودک یعنی بخش دیگر فرامن را بوجود میآوند.
بدین ترتیب رفتار کودک در ابتدا با کنترل والدین اداره میشود اما همین که فرامن الگویی را برای رفتار بوجود آورد رفتار از طریق خودگردانی تعیین میشود. از آن پس پاداشها و تنبیههای هدایت کننده رفتار توسط خود فرد اعمال میشوند. بدیهی است فرامن با نهاد در تضاد است. برخلاف من فرامن فقط کوشش نمیکند تا ارضای نهاد را تا رسیدن زمان و مکان مناسب به تعویق اندازد بلکه کاملا سعی می کند مانع ارضای خواسته های آن شود
نتیجه گیری
بدینسان به نظر فروید در درون شخصیت یک کشمکشهای مداوم در جریان است زیرا من تحت فشار نیروهای مُصِر و مخالف قرار دارد. او باید بکوشد تا فشارهای بیرحمانه نهاد را به تعویق اندازد، واقعیت را درک و دستکاری کند تا تنشهای تکانههای نهاد را کاهش دهد، و با تلاشهای
فرامن برای رسیدن به کمال کنار بیاید. هنگامی که من بیش از اندازه تحت
فشار قرار گیرد نتیجه اجتناب ناپذیر آن همانا ایجاد اضطراب است
مباحث مرتبط با عنوان