با تشکر از همه دوستانی که نظر دادند و با پوزش از تاخیر در نوشتن ، امیدوارم با همفکری بتوانیم هر چه بیشتر این بحث را روشن و کاربردی کنیم.
برای روشن شدن بیشتر مسئله شاید بتوان گفت کاربرد نظریه های جامعه شناسی در حوزه های مختلف مانند اقتصاد ، سیاست ، شهر ، خانواده ، ادبیات ، دین و غیره دو سنخ بحث را مطرح می کند .
اول : جامعه شناسی آن حوزه مانند جامعه شناسی اقتصاد و جامعه شناسی خانواده و جامعه شناسی سیاست و جامعه شناسی جنگ ، جامعه شناسی دین و ...
دوم : جامعه شناسی در آن حوزه ، مانند
جامعه شناسی در ادبیات و جامعه شناسی در دین و جامعه شناسی در سیاست و ... که البته شاید در همه حوزه ها نتوان آن را یافت .
این سنخ دوم را برای مثال در مورد دین میتوان جامعه شناسی دینی نامید ( فارغ از نوع و نام دین ) و یا جامعه شناسی در سیاست که همان جامعه شناسی سیاسی است .
اینجا باید مراقب خلط مبحث بود برای روشن شدن بیشتر مثالی بزنیم وقتی صحبت از جامعه شناسی ادبیات میشود منظور شناخت تاثیر گزاری و تاثیرپذیری ادبیات در جامعه بوده و میتوان آن را به شکلهای مختلف مورد برسی
قرار داد مانند تاثیر متقابل ادبیات زمان فردوسی حماسه سرا یا حافظ غزلسرا و دیگران در جامعه زمان خویش ، اما وقتی صحبت از جامعه شناسی در ادبیات میشود دیگر بحث تاثیر حماسه سرایان در دوره خاص یا غزلسرایان در دوره دیگر مطرح نیست بلکه این مرتبه بحث میزان و چگونگی مطرح شدن مسائل موضوع بحث جامعه شناسی در آن آثار است مانند نظر فردوسی در مورد تربیت فرزند یا زن و خانواده یا جنگ و ....